Friday, September 13, 2002

مقابلهْ شاعران ما عليه ” دين ” و نمايندگان آن .



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»




تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .




. ««« آنچنان به ” ايران ” علاقمندم كه حتا تمامت ” بهشت ” را به يك وجب ” خاك ايران ” ؛ معاوضه نميكنم..... »»» ” عارف قزويني ”

گفتگو با « علي ميرقطروس » و « ديدگاه ها »ي او را دنبال ميكنيم : بخش هاي قبلي اين گفتگو را حتمآ مطالعه بفرمائيد.
در زمان او ” مبارزالدين ” ؛ تمام ميخانه هاي شيراز را بستند و بار ديگر ” فقها ” و ” حكام شرع ” بر هستي مردم ؛ مسلط شدند بطوريكه ««« حافظ »»» ميگويد :

ببانگ چنگ مخور مي ؛ كه ’محتسب تيز است
به عقل نوش كه اياٌم ؛ فتنه انگيز است
كه همچو چشم صراحي ؛ زمانه خون ريز است


در ظل حمايت و حكومت چنين سلطان ” اسلام پنا ”ي ؛ ««« حافظ »»» قرآن خوان منطقآ مي بايست شعرهاي فراواني در مدح ” مبارزالدين ” سروده باشد.
امٌا شگفتا كه ««« حافظ »»» حتٌي’ يك بيت در مدح اين سلطان متدٌين و متعصٌب ندارد - برعكس - در طعنه به ” مبارزالدين ”
و در مبارزه با ” زاهدان ريائي ” ؛ ” فقيه شهر ” و ” شيخان گمراه ” شعر هاي فراواني سروده است :

واعظان كاين جلوه بر محراب و منبر ميكنند ........... چون به خلوت ميروند ؛ آن كار ديگر ميكنند

ما شيخ و واعظ ؛ كمتر شناسيم ........... يا جام باده ؛ يا قصٌه كوتاه

حافظا ! مي خور و رندي ’كن و خوش باش ؛ ولي ..... دام تزوير مكن چون دگران قرآن را

امام شهر كه بودش سر نماز دراز ......... به خون دختر رز ؛ خرقه را قصارت كرد
اگر امام جماعت طلب كند امروز ......... خبر دهيد كه ” حافظ ” به مي طهارت كرد

از دست زاهد ؛ كرديم توبه ............. وز فعل عابد ؛ استغفراللٌه

نصيب ماست بهشت اي خداشناس برو ! ........ كه مستحق كرامت ؛ گناهكارانند
’برو به ميكده و چهره ارغواني ’كن ............ مرو به صومعه كانجا سياه كارانند !

ما مرد ’زهد و توبه و طامات نيستيم ............. با ما به جام ’پر دل صافي ؛ خطاب ’كن

دورهْ ” صفوي ” نيز ؛ دورهْ شديدترين استبداد سياسي و مذهبي بود. اين حكومت - اساسآ - حكومتي ديني بود و بهمين جهت ؛
علماي مذهبي بيش از رجال سياسي و علمي ؛ مقام و اهميٌت يافتند.
حكومت هاي ” صفوي ” با آوردن گروهي از علماي شيعي از نواحي ” لبنان ” ( جبل عامل ) كوشيدند تا اصول ” ايدئولوژيك ” يك حكومت شيعي را تدوين كنند
و لذا ” بحارالانوار ” ها و ” حق اليقين ”ها ( محمد باقر مجلسي ) پايهْ كار و ” قانون اساسي ” حكومت ” صفوي ” قرار گرفت.
با رسميت يافتن و استقرار مذهب ” تشيٌع ” ( كه با قتل عام ها و ’كشتارهاي ’گسترده همراه بود ) همهْ متفكران ؛ فلاسفه و شاعران آزادانديش
و حتٌي’ پيروان مذاهب ” تسنٌن ” مورد تعقيب و آزار قرار گزفتند ( بطوريكه بفرمان ” شاه عباس ” بزرگترين و معروف ترين نويسندهْ ” خط نستعليق ”
يعني ” ميرعماد قزويني ” را به اتهام ” تسنٌن ” قطعه قطعه كردند. )
ممنوعيت علم و فلسفه و تشويق و ترويج ” تعزيه ” ؛ گريه ؛ نوح خواني ؛ عزاداري و رواج ” خرافات مذهبي ” ؛ بار ديگر ؛ جامعهْ ” ايران ” را بسوي
انحطاط قرهنگي و اجتماعي سوق داد و باعث شد تا بسياري از شاعران و متفكران آزادانديش از ” ايران ” گريخته و به هندوستان متواري شوند.
در چنين شرايط دشواريست كه فيلسوف بزرگ ««« ’ملا صدرا »»» از ” حركت جوهري ” سخن ميگفت و شاعران و متفكران فراواني ؛
عليه ” خرافه پرستي مذهبي ” و ” زاهدان ريائي ” مبارزه ميكردند كه از ميان آنان ميتوان به شعرهاي ««« صائب تبريزي »»» اشاره كرد :

پشه از شب زنده داري خون مردم مي مكد ..... صائبا ! از زاهد شب زنده دار انديشه ’كن !

برگرفته از كتاب «« ديدگاه ها »» گفتگو با : ” علي ميرفطروس ” به همتٌ : بهروز رفيعي
فردا ادامهْ اين گفتگو را دنبال خواهيم كرد.با ما باشيد ؛

هميشك و خبرچين يادتان نرود.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home