آموزش هاي زرتشت
ايران آرا
از اين دين مردم فريب ريائي
تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .
««« آنچنان به ايران علاقمندم كه حتا تمامت ” بهشت ” را به يك وجب خاك ايران ؛ معاوضه نميكنم..... »»» ” عارف قزويني ”
دنبال ميكنيم كتاب « ديدگاه ها » ؛ گفتگو با : ” علي ميرفطروس ” به همٌت : ” بهروز رفيعي ” را
در آموزش هاي « زرتشت » ؛ جنبه هاي اخلاقي و ” اين جهاني ” بر جنبه هاي متافيزيكي ( الهي ) غالب است.
در آموزش هاي ” زرشتي ” گرايش انسان به نيكي ؛ در ’حكم همكاري او با « اهورا » در ساختمان هستي است.
اين تعليم - اساسآ - ناظر بر زندگي روزانهْ آدمي و در جهت ارتقاء شرافت و فضائل انسان است ( پندار نيك ؛ گفتار نيك ؛ كردار نيك )
اين آموزش ها - بيشتر - متوجهْ شاد زيستي و شادخواري آدمي است... ايرانيان - هيچگاه - دنيا را بنام « دين » به خون و آتش نكشيدند ؛
جنگهاي صليبي راه نيانداخته اند ؛ به ’كشتارها و قتل عام هاي مذهبي ( نظير ’كشتار مخوف ” سن بارتلمي ” ) دست نزده اند ؛
« كوره هاي يهود سوزان » و دادگاه هاي « انكيزايسيون » درست نكرده اند ؛ بلكه - همواره - « ارامنه » را در داخل خانه هاي شان پذيرفته اند ؛
يهوديان را از اسارت « بابل » آزاد كرده اند ؛ يوناني هاي مطرود را پناه داده اند ...
بقول « استاد عبدالحسين زرين كوب » : ” ( تسامح و عدالت خواهي ) دو بال قوي اي بود كه فرهنگ ” ايران ” را در گذشته به اوج انسانيت رسانيد. ”
نكتهْ ’مهم اينكه : در سراسر تاريخ و فرهنگ اروپا در قرون وسطي’ ؛ « دبيران »
( نويسندگان ؛ روشنفكران ؛ مورخين ؛ مستوفيان ؛ شاعران ؛ پزشكان ؛ ستاره شناسان ؛ سند نويسان يا ديوانيان ) همواره با كليسا و روحانيت مترادف و يكي بوده اند ؛
در حاليكه در ” ايران ” ؛ « دبيران » از ديرباز ( يعني از دورهْ هخامنشيان و ساسانيان ) از حوزهْ « دينيٌت » ( روحانيت ) خارج بوده و خود ؛
طبقه يا قشر مستقلي در كنار « دولت » و « روحانيت » بشمار مي رفتند.
بعداز اسلام و خصوصآ با آغاز خلافت ” عباسيان ” ؛ بخاطر نياز حكومت ها به عوامل ديواني و اداري ؛ دبيران و نويسندگان ايراني ؛
استقلال خود را حفظ كردند و باعث پيدايش ادبياتي گرديدند كه در مجموع ؛ ادبياتي است « غير ديني » ...
سخن شاعران و متفكران ما ؛ آنچنان آكنده از تفكرات غير ديني و گاهي ضد اسلامي است كه يك مسلمان معمولي ؛ جرآت شنيدن آنرا - حتا’ ندارند :
گويند كسان : بهشت با حور خوش است
من ميگويم كه : آب انگور خوش است
اين نقد بگير و دست از آن نسيه بدار
كآواز ’دهل شنيدن از دور خوش است
ما ” گبر ” قديم نا مسلمانيم
نام آور ’كفر و ننگ ايمانيم
كي باشد و كي كه ناگهاني ما
اين پرده ز كار خويش بدرانيم
رونويسي از كتاب «« ديدگاه ها »» گفتگو با : ” علي ميرفطروس ” به همتٌ : بهروز رفيعي
فردا ادامهْ اين ” ديدگاه ها ” را دنبال خواهيم كرد. با ما باشيد ؛ هوشيار و بيدار باشيد.
هميشك و خبرچين يادتان نرود.
((( هميشك )))
((( خبرچين )))
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home