مليٌت و هويٌت ملي
ايران آرا
از اين دين مردم فريب ريائي
تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .
. ««« آنچنان به ايران علاقمندم كه حتا تمامت ” بهشت ” را به يك وجب خاك ايران ؛ معاوضه نميكنم..... »»» ” عارف قزويني ”
سلام بر شما همزبان خوبم ؛ با پوزش از اينكه چند روزي بعلت كسالت قادر به كار نوشتن نبودم و از اين وقفه معذرت ميخواهم. ” مزدك ”
و اما دنبال ميكنيم رونويسي كتاب « ديدگاه ها » ؛ گفتگو با : ” علي ميرفطروس ” به همٌت : ” بهروز رفيعي ”
س - اين ” مليٌت ” و ” هويٌت ملي ” كه شما از آن صحبت ميكنيد ؛ چيست؟ چه مشخصاتي دارد؟ خاستگاه اساسي آن ’كجاست؟
ج - - ” مليٌت ” اساسآ در برابر ” ديگران ” خود را بروز ميدهد. تاريخ ايران ؛ تاريخ هجومهاي اقوام مختلف و لذا :
تاريخ حضور اين ” ديگران ” است. منظورم از ” هويت ملي ” مجموعهْ درك و دريافت من ( بعنوان يك ايراني ) از جهان و جامعه است.
مجموعهْ كردارها ؛ منش ها ؛ احساس ها و آئين هائي است كه ” شخصيٌت “ مرا ( بعنوان يك ايراني ) از ساير ملٌت ها ؛ ’مشخص ميكند.
چيزي كه يكي از ايرانشناسان برجستهْ فرانسوي ؛ بدرستي ؛ آنرا La me de I ' Iran ( جان ايران ) ناميده است.
من در تعريف ” مليٌت ” - مخصوصآ - بر واژهْ ” شخصيٌت ” تآكيد ميكنيم تا جوهر معنوي و فرهنگي مفهوم ” مليٌت ”را نشان بدهم.
خوب ! اين ” هوشياري تاريخي ” كي و كجا خود را نشان ميدهد ؟ وقتي كه يك دشمن خارجي به ” شخصيٌت ” شما ( به شخصيٌت تاريخي شما )
يعني به ” هويٌت ” شما ؛ به ميهن و فرهنگ و تاريخ و آئين هاي ملٌي شما تجاوز كرده باشد. بنابراين عجيب نيست كه در طول حدود 100 سال
( از سال 129 هجري تا 228 هجري = 743 تا 842 ميلادي ) ما شاهد 145 قيام و شورش اجتماعي ؛ سياسي و مذهبي ’مهٌم در نواحي :
گيلان ؛ خراسان ؛ سيستان ؛ طبرستان ؛ كردستان و ... عليه حاكميت اعراب يا اسلام بوده ايم.
چنين هوشياري و مقاومتي در تاريخ ملت ها اگر بي نظير نباشد ؛ بي ترديد ؛ كم نظير است ... نتيجهْ اين مقاومت ها ؛ فداكاري ها و هوشياري هاي تاريخي -
كه اساسآ در ” وحدٌت ملٌي ” ما خود را نشان داده اند - از جملهْ اينست كه پس از آنهمه آوار سهمگين تاريخي ( برخلاف بسياري از كشورهاي متمدٌن قديم )
زبان ؛ ادبيات ؛ فرهنگ و آئين هاي ملٌي ما - هنوز - زنده و پايدار است.
در اينجا ؛ دلم ميخواهد به گوشهْ تاريكي از تاريخ ايران اشاره اي بكنم تا هم شاهدي براي حرف هايم ارائه داده باشم و هم اداي ديني كرده باشم
به آن قهرمانان گمنامي كه امروزه ما ؛ همهْ هستي تاريخي و فرهنگي خودمان را مديون فداكاري ها و پايداري هاي آنان هستيم :
من در بارهْ قتل عام ها ؛ غارت ها ؛ ويران كردن شهرها و آتش زدن كتابخانه ها و آواره كردن دانشمندان شهرهاي :
نيشابور ؛ بخارا ؛ مرو ؛ خوارزم و سمرقند ( كه از مراكز ’مهٌم علمي و فرهنگي ايران و جهان در قرون وسطي’ )
بوسيلهْ ” قتيبه بن ’مسلم ” ( سردار اموي و فرستادهْ ” حجاٌج ” در خراسان ) در كتاب «« ’ملاحظات در تاريخ ايران و اسلام ) صحبت كرده ام.
((( توضيح : كتاب ’ملاحظات در تاريخ ايران را ميتوانيد در آرشيو همين وبلاگ مربوط به ماه هاي جون و جولاي و آگوست مطالعه بفرمائيد. )))
در ” تاريخ سيستان ” آمده است : وقتي كه سپاهياٌن ” ’قتيبه ” ؛ سيستان را به خاك و خون كشيدند ؛ مردي چنگ نواز ؛ در كوي و برزن شهر - كه غرق خون و آتش بود -
از كشتارها و جنايات ” ’قتيبه ” قصه ها ميگفت و اشك خونين از ديدگان آناني كه باز مانده بودند ؛ جاري مي ساخت و خود نيز ؛
خون ميگريست ... و آنگاه ؛ چنگ خويش بر ميگرفت و مي خواند :
با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه نوروز است .....
رونويسي از كتاب «« ديدگاه ها »» گفتگو با : ” علي ميرفطروس ” به همتٌ : بهروز رفيعي
فردا ادامهْ اين ” ديدگاه ها ” را دنبال خواهيم كرد. با ما باشيد ؛ هوشيار و بيدار باشيد.
هميشك و خبرچين يادتان نرود.
((( هميشك )))
((( خبرچين )))
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home