Friday, August 23, 2002

شيعه گرائي ايرانيان



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


. . . . توده هاي محروم ؛ ستمديده ؛ در خون نشسته ؛ قتل و غارت شده و بي پناه ايران ؛ پس از 24 سال تحمل و تجربة خونين حاكميت اسلامي ؛
بتدريج به آگاهي هاي تاريخي - طبقاتي خويش دست مي يابند ؛ اينك وظيفة همة نيروهاي آزاديخواه و انقلابي و همة مردم ؛بويژه جوانان است كه -
با حفظ همبستگي هاي درون خلقي - ضمن مرزبندي دقيق و روشن با نيروهاي مبارزي كه براي استقرار (( جمهوري دمگراتيك اسلامي )) ميكوشند --
در تحقق يكي از مضمون هاي اساسي انقلاب دمكراتيك ايران يعني ((( اصل جدائي كامل دين از دولت ))) مبارزه نمايند.

««بررسي آراء و عقايد نظريه پردازان “ اسلام راستين “ ( يعني خواستاران بازگشت به اسلام اوليهٌ ) مسئلة مهمي است كه بايد بطور جٌدي و اساسي به آن پرداخت.»»

(( اختلاف من « علي شريعتي » با او « آخوند سنتي » اختلاف پسر و پدري است در داخل يك خانواده ... )) “ اسلامشناسي - ج3 - ص 14 و 15 “

ادامة ملاحظات از روز پيش را دنبال ميكنيم ؛ حتمآ بخش هاي قبلي اين پژوهش را مطالعه بفرمائيد.

نتيجه و پايان سخن : شيعه گرائي توده هاي ” ايراني ” ضمن اينكه داراي علل سياسي بود ؛ از يك زمينهْ روحي و معنوي نيز ناشي ميشده است.
توده هاي ” ايراني ” - كه در تسلسل هجوم ها و سركوب هاي پي در پي ؛ تكيه گاه اقتصادي و امنيت اجتماعي خود را از دست داده بودند ؛
پس از قرنها مقاومت در برابر اعراب و اسلام ؛ سرانجام ” تشيٌع ” را بعنوان سنگري در برابر مذهب رسمي ’خلفا ” ’سنٌي ” برگزيدند.
بر اين اساس است كه بسياري از جنبش هاي توده اي از قرن سوم هجري به بعد داراي لفاٌفهْ ” مزدكي - شيعي ” بوده اند.
همچنين : توده هاي ستمديدهْ ” ايراني ” ( روستائيان و زحمتكشان شهرها ) با گرايش به ” خاندان علي ” و با يادآوري خاطرهْ ” شهداي كربلا ” ؛
مظلوميت ها و محروميت هاي خويش را فراموش ميكردند و ” آرامش ” مي يافتند - آرامشي كه آنرا در هستي تاراج شدهْ خود نتوانسته بودند بدست آورند.

- پيدايش ” اسلام راستين ” و ” تشيٌع سرخ علوي ” از اوايل سالهاي 1330 و خصوصآ با رفرم ارضي - اجتماعي ” شاه ” در سال 1342 -
با رشد خرده بورژوازي مدرن شهري در عرصهْ مناسبات اقتصادي - اجتماعي همراه بوده است. همهْ انواع ” اسلام راستين ” خواستار بازگشت به
” حكومت صدر اسلام ” ( حكومت زمان حضرت محمد و علي ) ميباشند و كوشش ميكنند تا “ دگم’ ”ها و باورهاي ديرين خويش را با توسل
به علم ؛ فلسفه و جامعه شناسي مدرن ( ترموديناميك ؛ فلسفهْ ماركسيسم ؛ اگزيستانسياليسم و ... ) ابراز نمايند.

فلسفهْ سياسي ” اسلام راستين ” ( در همهْ اشكال آن ) اعتقاد به ” ولايٌت ” ( سرپرستي ) و گردن گذاشتن به سلطهْ مطلقهْ ” امام ” يا ”‌پيشوا ” است.
جامعهْ آرماني نظريه پردازان ” اسلام راستين ” و ” تشيٌع سرخ علوي ” : ” ’امت ”‌نام دارد. ” ا’مت ” در حقيقت يك جامعهْ اعتقادي است.
سلطهْ يك ” ايدئولوژي عام و فراگير ” - كه تنها بوسيلهْ ” امام ” يا ” پيشوا ” قابل تعبير ؛ تفسير و تغيير است -
- تمام حيات اجتماعي - سياسي و همهْ عرصه هاي فعاليت هنري - فرهنگي جامعهْ را مي پوشاند.

- آزادي ؛ برابري ؛ برادري ؛ عدالت اجتماعي ؛ سوسياليسم و جامعهْ بي طبقهْ توحيدي تنها و تنها با اعتقاد به اسلام
و در دايرهْ بستهْ ” ’امت ” ( جامعهْ اسلامي ) و به شرط عضويت در آن ؛ قابل تصور است.

- ” اسلام راستين ” و ” تشيٌع سرخ انقلابي ” در جامعهْ شناسي سياسي امروز - خود را در نوعي ” توتاليتاريسم ” ( فاشيسم و نازيسم )
به نمايش ميگذارد. آنچه كه ما - امروزه - در ” ايران ” شاهد آن هستيم ؛ تجلٌي عيني اين ’مدعا است.

“ به نقل از كتاب “ ملاحظاتي در تاريخ ايران ؛ اسلام و « اسلام راستين » “ نوشتة :
پايان -----» آغاز رساله : دسامبر 1985 ------» پايان رساله : ژانويه 1988.
“ علي ميرفطروس “

آگاهي از اين واقعيات تاريخي براي جوانان دردمند و بي پناه ايراني حياتي و ضروريست ؛ بويژه در اين روزهاي حساس و سرنوشت ساز.

همزبان حرفي بزن ؛ چيزي بگو ؛ كاري بكن
سرخ و آذر گونه و هشيار باش ؛ بيدار باش

هميشك و خبرچين يادتان نرود.


((( هميشك )))
((( خبرچين )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home