Wednesday, July 31, 2002


ايران آرا


من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .



توده هاي محروم ؛ ستمديده ؛ در خون نشسته ؛ قتل و غارت شده و بي پناه ايران پس از 24 سال تحمل و تجربة خونين حاكميت اسلامي ؛
بتدريج به آگاهي هاي تاريخي - طبقاتي خويش دست مي يابند ؛ اينك وظيفة همة نيروهاي آزاديخواه و انقلابي است كه - با حفظ همبستگي هاي درون خلقي -
ضمن مرزبندي دقيق و روشن با نيروهاي مبارزي كه براي استقرار (( جمهوري دمگراتيك اسلامي )) ميكوشند --
در تحقق يكي از مضمون هاي اساسي انقلاب دمكراتيك ايران يعني ((( اصل جدائي كامل دين از دولت ))) مبارزه نمايند.
بررسي آراء و عقايد نظريه پردازان “ اسلام راستين “ ( يعني خواستاران بازگشت به اسلام اوليهٌ ) مسئلة مهمي است كه بايد بطور جٌدي و اساسي به آن پرداخت.
(( اختلاف من « علي شريعتي » با او « آخوند سنتي » اختلاف پسر و پدري است در داخل يك خانواده ... )) “ اسلامشناسي - ج3 - ص 14 و 15 “
ادامة ملاحظات از روز پيش را دنبال ميكنيم ؛ حتمآ بخش هاي قبلي اين پژوهش را مطالعه بفرمائيد.
بهر حال با آنچه گفتيم : وقتي اكثريت مردم جامعه ؛ ناقص ؛ نا آگاه ؛ كودك و “ گوسفند “ قلمداد شوند ( به تعبير “ دكتر شريعتي “ و “ آيت الله طباطبائي “ )
لازم ميآيد كه : “ راهنما “ ؛ “ شبان “ ؛ “ ولٌي “ يا “ سرپرستي “ آنها را رهبري و هدايت نمايد و بقول “ دكتر شريعتي “ : « “ تا در پرتو هدايت او “ ’امت “
- ( جامعه ) حركت و جهت حركت خويش را ’گم نكند “ » ( شيعه يك حزب تمام - ص 47 م.آ 70 - مقايسه كنيد با :
نظر “ آيت الله طباطبائي “ - بحثي دربارة - مرجعيت و روحانيت - ص 96 ).
بدين ترتيب ؛ به فلسفة سياسي “ تشيٌع “ - علاوه بر “ نبوٌت “ و “ امامت “ ؛ اصل ’مهم ديكري افزوده ميشود كه كامل كنندة دو اصل پيشين است :
اصل “ ولايت “ يا ( سرپرستي ). اين اصل - چنانكه گفته ايم - بر اساس اعتقاد به عدم رشد عقلي ؛ ناقص بودن ؛ طفوليت فكري و ناداني اكثريت مردم جامعه استوار است.
در قرآن بيش از 235 بار واژة “ ولاء “ و “ ولايت “ و اشتقاقات آن تكرار شده است. در حقوق مدني نيز مواد مربوط به “ ولايت قهري پدر “ ؛ “ حجر “ و “ قيموميٌت “
- ( قيٌم صغار ؛ اشخاص غير رشيد ؛ مجانين ) مصاديقي از نظرية “ ولاٌيت “ ( سزپزستي ) ميباشند. نگاه كنيد به : ( قانون مدني - مواد 1180 - 1194 و 1207 - 1217 ).
“ آيت الله خميني “ با تآكيد بر ناداني و نقصان اكثريت مردم جامعه ؛ وجود “ ولي “ و “ قيم “ را براي سرپرستي امور جامعه امري لازم و ضروري ميداند ؛
به عقيدة او : “ قيٌم ملت با قيٌم صغار از لحاظ وظيفه و موقعيت هيچ فرقي ندارد “ ( ولايت فقيه - ص 46 ).
“ آيت الله مطهري “ نيز تآكيد ميكند : “ امامت و پيشوائي ؛ نوعي “ ولايت “ است زيرا نوعي حق تسلط و تدبير و تصرف در شئون مردم است “ ( خلافت و ولايت از -
- نظر قرآن و سنٌت - ص 361 و 362 - مقايسه كنيد با نظر “ آيت الله طالقاني - اسلام و مالكيت - ص 207 ).
با چنين اعتقادي است كه “ آيت اللٌه طباطبائي “ نيز يادآور ميشود : “ اسلام - بدون استثناء - در همة شئون افراد مجتمع انساني مداخله ميكند “ ( روابط اجتماعي در اسلام - ص 26 ).
اعتقاد به “ ولايت “ اساسي ترين اصل در اسلام شيعي است بطوريكه بسياري از متفكرين اسلامي آنرا “ فطري “ ؛ “ غير قابل الغاء و تغيير “ و “ اهمال ناپذير “ ميدانند كه
براي هميشه در جامعة اسلامي بايد زنده باشد “ نگاه كنيد به : ( نظرات “ علامة طباطبائي “ - بحثي در مرجعيت و روحانيت - مقالة ولايت و زعامت - ص 75 و 76 و -
- و 79 و 93 و 94 و 95 و96 و 98 + استاد “ محمد تقي شريعتي “ - خلافت و ولايت ... ص 193 ).
بزرگترين نظريه پرداز “ اسلام راستين “ و “ تشيٌع سرخ انقلابي “ ( مرحوم دكتر شريعتي “ نيز تآكيد ميكند :
“ به اصل رهبري چنان ايمان دارم كه اين عقيدة ظاهرآ افراطي شيعه را بشدت قبول دارم كه قبول و ارزش همة عقايد و اعمال ديني منوط به اصل “ ولايت “ است “.
( اسلامشناسي -- ج 1 - ص 86 - م.آ 16 + حسين ؛ وارث آدم -- ص 99 - م.آ 19 ).
بنابراين :««« در فلسفة سياسي “ تشيٌع “ استقرار حكومت اسلامي در همة اشكال آن - لزومآ و لاجرم مبتني بر اصل “ ولايت “ خواهد بود.»»»
در اين ديدگاه : “ محمد “ هم “ رسول “ خداست ؛ هم “ امام “ است و هم “ وليٌ “ ( سرپرست ) ا’متٌ ؛ و آمده است تا جامعه ( امت ) را از ضلالت و جهالت رهائي بخشد.
بعداز پيغمبر ؛ وظيفة رهبري و رسالت از “ منبع الهي “ به جانشينان آنان ( فقها ) تفويض ميشود . بنابراين دوام و قوام جامعه به وجود “ امام “ بستگي دارد.
بقول “ دكتر شريعتي “ : امام “ پيشوا “ است و عامل حيات و حرگت جامعه ( ا’متٌ ) است ؛ وجود و بقاي اوست كه وجود و بقاي جامعه را ممكن ميسازد :
“ حيات وجود “ ا’متٌ “ ( جامعه ) مستلزم روحي است بنام “ امام “ ..... ( بنابراين ) انساني كه امام خود را نمي شناسد بمانند « گوسفندي »است كه « شبان » خود را ’گم كرده باشد “ ( شيعه ؛ يك حزب تمام - دكتر شريعتي - ص 47 و 48 - م.آ7 + امت و امامت - ص523و529و546 - م.آ26 - مقايسه كنيد با --
- با نظر “ علامة طباطبائي “ - بحثي دربارة مرجعيت و روحانيت - ص 94و96 + ولايت فقيه و حاكميت ملت - حسن طاهري خرم آبادي - ص 40و60و61 ).
ادامة اين ملاحظات را فردا دنبال خواهيم كرد.
“ به نقل از كتاب “ ملاحظاتي در تاريخ ايران ؛ اسلام و « اسلام راستين » “ نوشتة :
علي ميرفطروس “
آگاهي از اين واقعيات تاريخي براي جوانان دردمند و بي پناه ايراني حياتي و ضروريست ؛ بويژه در اين روزهاي حساس و سرنوشت ساز.
همزبان حرفي بزن ؛ چيزي بگو ؛ كاري بكن
سرخ و آذر گونه و هشيار باش


هميشك و خبرچين يادتان نرود.


((( هميشك ))) + ((( خبرچين )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home