غدير ’خم ؛ و علي (!)
از اين دين مردم فريب ريائي
««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس
« غدير ’خم » و مسئلهْ جانشيني « علي »
« علي » ( بعنوان پسر عمو و داماد و جانشين بلافصل محمد ) به ا’مت مسلمان شده / بعداز مرگ محمد ؛ ميگويد :
اي مهاجران ! سلطنت « محمد » را بر عرب ؛ از خانوادهْ او خارج نكنيد و حق خاندان او را ضايع نسازيد ؛
بخدا سوگند كه من در امر خلافت از همهْ مردم حق بيشتري دارم زيرا كه :
” ما « اهل بيت » پيغمبريم و قاريان قرآن و فقيهان دين و عالم به سنت رسول الله هستيم ” »»»»» ( تاريخ شيعه و فرقه هاي اسلام - ص 10 و 11 )
اين سخنان علي - كه آثار ضعف ؛ بي تكيه گاهي سياسي - اجتماعي و تسليم طلبي در آن بخوبي مشهود است
و تعداد اندك افرادي كه راضي به خلافت او بودند و همچنين دلايل تاريخي ديگر ؛ مسئلهْ انتخاب علي به جانشيني پيغمبر
در « غدير ’خم » را شديدا“ مورد سئوال و انكار قرار ميدهد :
اوٌل : هيچگونه نص صريح يا دستور روشني كه مشخصا” دليل براين باشد كه پيغمبر / « علي » / را بخلافت ’معين كرده ؛ مجود نداشت
و اگر ميبود ؛ حضرت ” علي ” از آن استفاده ميكرد و توده هاي مسلمان نيز ناگزير با ” علي ” بيعت ميكردند.
دوٌم : در اجتماع « سقيفه » هيچيك از مسلمانان و ياران نزديك پيغمبر سخني از حديث « غدير » بميان نياورد ؛
در حاليكه از واقعهْ « غدير ’خم » تا ماجراي « سقيفه » بيش از سه ماه نگذشته بود ؛
و اين ميرساند كه اگر وصيت يا توصيه اي براي انتخاب علي به جانشيني پيغمبر شده بود ؛ طيعتا“ مي بايستي همهْ كساني كه در « غدير ’خم »
حاضر بودند آن حديث را بياد داشته باشند و از آن براي تاءمين خلافت داماد پيغمبر ( علي ) استفاده نمايند.
سوٌم - :__در زبان عرب ؛ كلمهْ « مولا » به معناي « جانشين » نيست ؛ بلكه بمعناي « آقا » و « سرور » است ؛
بنابراين : جملهْ پيغمبر در ” غدير ’خم ” »»»( من ’كنت’ ’مولاة فهذا علي ’مولاة = هركس من مولاي اويم ؛ علي مولاي اوست . )
نمي تواند دليلي بر جانشيني « علي » باشد و اگر پيغمبر واقغا“ مي خواست كه « علي » را خليفهْ و جانشين خود نمايد ؛
براي پيشگيري از هر گونه سوء تفسيري ؛ واژهْ « نايب = جانشين » يا كلمهْ « خليفه » را بكار مي برد.
قابل ذكر است كه پيغمبر چند روز قبل از مرگش - در آخرين ’خطبه اش - بر شايستگي « ابوبكر » تاكيد كرد آنچنانكه گفت :
” اگر از بندگان خدا دوستي ميگرفتم ؛ / « ابوبكر » را بدوستي ميگرفتم ” ــ»»» ( تاريخ طبري - ج 4 - ص 1318 )
چهارم : حضور شخصيت هاي مهمي مانند « ابوبكر » صديق (!) و » ’عمر » كه در حمايت از « محمد » و ايجاد حكومت اسلامي ؛ ...
______________________
« بابك دوستدار »
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.
((( هميشك )))
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home