Wednesday, April 14, 2010


روزگار آريامهر و آن آرزوی کهن


امير سپهـر



پس از انقلاب سپيد بود که با دگرگون گشتن شگفت انگيز اوضاع فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی ايران و آمدن فاستونی های ارزان قيمت مارک مقدم به بازار بر شمار خياط-خانه ها اضافه گرديد و خريد پارچه کت و شلواری و سفارش دوخت آن به خياط رواج پيدا کرد و به يکباره هم تهران پر از فروشگاه-های شيک و مدرن شد و زمين و زمان هم انباشته از لباس های ارزان و شيک . کفش ملی و بلا ... هم که ايران را با انواع و اقسام کفش های ارزان قيمت و محکم، براستی "کفش باران" کردند.

آقای بهرام مشيری شوربختانه همچنان همان هستند که بودند!
گويا جناب مهندس بهرام مشيری، باز هم بسان هميشه که از هر موضوع بی ربطی هم زبانمايه-ای برای ناسزا گفتن به پادشاه فقيد می سازند، در رد نوشته-ی من، ادعا کرده-اند که گويا در روزگار پهلوی دوم نه تنها ديگر نوروزی در کار نبوده و مردم از اين فرصت فقط برای سفر سود می بردند، بلکه به فرمايش ايشان، پادشاه فقيد هم اصولآ ميانه خوشی با نوروز و ديگر آيين های ملی ما نداشته-اند و مغالطاتی از اين دست. مانند هميشه هم البته کلی تهمت های ناروا به پادشاه در غربت مدفون، بسته و بد و بيراه نثار وی کرده اند.
آنچه که به کيستی و جايگاه فرهنگی آقای مهندس بهرام مشيری مربوط می شود، بی اينکه مراد کوچکترين توهينی داشته باشم، همين را می آورم که از ديد من بيشترين سخنان ايشان اصلآ ارزش فرهنگی ندارد که آدمی زمان هم برای نقد آن بسوزاند. زيرا آن جناب سوای اينکه حاکم شرع بودن و حکم صادر کردن را با کار پژوهش اشتباه گرفته اند، اصولآ يک «کتاب از بَرکن» هستند نه فرهنگور يا آنگونه که در نزد ما گفته می شود، يک روشنفکر. بسان آقايان اکبر گنجی، عطاالله مهاجرانی، آخوند کديور و از پيشينيان هم رضا براهنی و سيد جوادی و داريوش آشوری و بسياری ديگر از "کتاب ازبَر کن"-های ديگر که شوربختانه مردم ما به اشتباه آنان را فرهنگور و يا روشنفکر می پندارند. ادامــه[+]

Labels:

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home