Saturday, January 21, 2006

ایران بایــد چراغ آسیا گــردد


ما ملّتی هستيم كه "آينده" را فدای "گذشته ناشاد" می كنيم!

::. مـيـرفـطـروس .::


~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


..:: از حسین بن علی ::..

ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتراست. ایرانیهارا باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشانرا بفروش رسانید و مردانشانرا به بردگی و غلامی اعراب گماشت.

حسین بن علی، امام سوم شیعیان،

سفینة البحار و مدینة الاحکام و الاثار، نوشته: حاج شیخ عباس قمی، ص ۱۶۴


~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

کسـروی چــه می گفت؟

من آفريده خاكساري بيش نيستم و جز آبادي جهان و آسايش جهانيان را نمي خواهم... كساني چه مي‌پرسند كه من كيستم و چيستم؟ سخنان مرا ببينند كه چيست و چه سود يا زياني بر جهانيان دارد... من بر آن مي‌كوشم كه خردها را از سستي و پستي رهانيده فروغ آنها را هرچه بيشتر گردانم كه جهان از آن فروغ درخشان گردد. من آدميان را جز به پيروي خرد نمي‌خوانم و هر آنچه نكوهيده خرد باشد من از آن بيزارم.
سخناني كه من درباره خداشناسي مي‌گويم، كساني آنها را دين نويني پنداشته به دشمني برخاسته‌اند... ولي اين سخنان همه از اسلام است. خدا به من فيروزي داده كه زبان قرآن را مي‌دانم و اسلام را چنان كه هست مي‌شناسم و هرآنچه درباره خداشناسي مي‌گويم جز گفته‌هاي قرآن نيست.
بنياد دين نوين پس از اسلام جز هوس و ناداني نيست... من از اين ناداني بيزارم... خدا بر من نبخشد اگر سخني به خودخواهي بگويم يا گامي در راه هوس بردارم...

من پراكنده‌ديني را مايه بدبختي مردم دانسته بر آن كساني كه راههاي جدا جدا به روي مردم باز كرده‌اند نفرينها مي‌فرستم. پس چگونه رواست كه خويشتن راه جداي ديگري باز كنم

‌انديشه‌‌ها و آرمان‌ کسروی"ایران باید چراغ آسیا گردد"
احمد کسروى‌ محقـق‌، متـفکر، مـورخ‌ و زبان‌ شناس‌ نامى‌ و مبارز نستـوه‌ تاريخ‌ معـاصر ایــران
‌کسروى‌ علّت‌ عقب‌ ماندگى‌ و تيره‌ روزى‌ ايرانيان‌ و شرقيان‌ را تشخيص‌ داده‌ بود و يک‌ تنه‌ و بى‌ آنکه‌ دستى‌ از او حمايت‌ کند و دستگاهی پشت سرش باشد به‌ پيکار بر خاست‌ و سرانجام‌ نيز سر بر سر آرمان‌ خود نهاد.
کسروی مردی که می‌خواست ایران را از تاریک اندیشی برهاند.
بايد انديشه آينده‌ را کرد، کسروى‌ می گفت: " جامعه ايرانى‌ با اندیشه‌های زهر آگینی که بر آن حاکم می‌باشد به‌ حوض‌ پرلجنى‌ می‌ماند که‌ ما بخواهيم‌ با ريختن‌ عطر و گلاب‌ بوى‌ بد آنرا بزدائيم‌. پس نخست‌ می‌بايست‌ اين‌ حوض‌ را از لجن‌ و آب‌ آلوده‌اى‌ که‌ در آن‌ است‌ پاک‌ کنيم‌، آنگاه‌ هر عطر و گلابى‌ که‌ در آن‌ بريزيم‌، بوى‌ خود را خواهد داد.
چگونه‌ می‌توان‌ به‌ آينده جامعه‌اى‌ اميد داشت‌ که‌ در آن‌ پیروان فلان مذهب‌ به‌ دستور بنياد گذاران‌ کيش‌ خود حق‌ شرکت‌ در سرنوشت‌ سیاسی آنرا ندارند، و خراباتيان‌ و صوفيان‌ هر آنچه‌ را که‌ در آنست‌ هيچ‌ در هيچ‌ مى‌دانند،و شيعيان‌ نيز زندگى‌ در آنرا پلى‌ به‌ سوى‌ رفتن‌ به‌ بهشت‌ و نشستن‌ در کنار حوض‌ کوثر می‌پندارند؟!...با وجود بدآموزي‌هاى‌اينهمه‌ شاعران‌ بى‌ عار و بيکار و گردن‌ کلفت‌ که‌ قرنها ريزه‌ خوار سفره قاتلان‌ و آدمکشان‌ بوده‌اند کدام‌ ملت‌ می‌تواند راه‌ نيکبختى‌ خود را بجويد ".
کسروى‌ در باره احضارش‌ به‌ دادسرا نوشته‌ است‌: " خداراسپاس‌ که‌ پس‌ از ۵۸ سال‌ زندگانى‌، يک‌ باررا هم‌ به‌ شعبه بازپرسى‌ افتاده‌ وآنهم‌ گناهم‌ کتاب‌ نوشتن‌ و باخرافات‌ جنگيدن‌ است‌. اين‌ پرونده‌ مرابه‌ راهى‌ می‌اندازد که‌ اگر پيش‌ رود، مرا همپايه سقراط‌ و مسيح‌ خواهد گردانيد. سقراط‌ و مسيح‌ نيز به‌ همين‌ گناه‌ محکوم‌ گرديدند".
مي‌گويد: ”جاي بسيار خشنودي است كه در اين كشوري كه رشوه‌خواري و نادرستي از در و ديوارش مي‌بارد، من، كه در عدليه در كانون رشوه‌خواري مي‌بوده‌ام، خدا مرا از لغزش دور داشته است. در اين كشوري كه چاپلوسي و پستي گريبانگير خرد و بزرگ مي‌باشد، من، با همه آميزش كه با چاپلوسان و پست‌نهادان داشتم، آلودهً خوي آنان نگرديده‌ام”.
گزيـده از مقالهً كسروي (سيداحمد) / يحيي آرين‌پور

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


بی‌خــدا و کـافـرم؛ از اهـل ايـمان نـيـسـتـم
زادهً ايـران‌زمـينـم؛ نــه! مـسـلـمـان نيـسـتـم

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home