Saturday, June 19, 2004

"نوانديشان دينى"


مـن ايـرانـيـم آرمـانـم رهـائـی
از ايـن ديـن مـردم فـريب ريـائـی


::: مــزدک :::
~!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!~

در تاريخ اديان بزرک جهان , هيچ دينی را نمی توان يافت که مثل اسلام برای پيشبرد تعاليم و انديشه هايش , اينهمه به تهديد و قتل و ارعاب متوسّل شده باشد . درواقع , تاريخ رشد و گسترش اسلام را نمی توان فهميد مگر اينکه ابتداء خصلت خشن , تند ؛ مهاجم و متجاوز آنرا بشناسيم

« ميرفطروس »

~!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!~

ميرفطروس: بله! و حتى يكى از همين "اصلاح طلبان ديروز" و "مصلحت طلبان امروز" مدعى شده كه "روشنفكران غيردينی نمى توانند پرچم‌دار دموكراسى باشند"! نتيجه منطقى اينگونه ادعاها اينست كه گويا تمام دموكراسى هاى اروپائى "دينى" هستند...!!! در هر حال، نكته اى را كه بايد دانست اينكه: اصطلاح "روشنفكر دينى" مانند "روشنفكران ملّى مذهبى" داراى يک تناقض درونى است كه بى توجهى به آن هم به "روشنفكر" آسيب مى زند و هم به "دين"، هم "ملى" را بى اعتبار مى كند و هم "مذهبى" را. پس از سال ها كلّى بافى و آشفته فكرى و توهم زائى، زمان آنست كه در باره مفاهيم، شفاف تر و دقيق تر صحبت كنيم و از غلطيدن به فلسفه بافى هاى گذشته پرهيز كنيم.
آنچه در اوّل مى توان گفت اينست كه "روشنفكرى"(چنانكه از نامش هم پيداست) با فكر و عقل نقّاد و پرسشگر تعريف مى شود، در حاليكه دين جوهر خود را از "ايمان" و "باورهاى يقينى" و از پيش داده شده مى گيرد. به عبارت ديگر: فكر و عقل نقّاد و پرسشگر، پايه اساسى روشنفكرى است در حاليكه دين بخاطر ذات ايمانى و يقينى خويش از تحقيق و عقل پرسشگر و نقاد گريزان است. بقول علماى اسلامى: "من تمنطق، تزندق" يعنى منطق و استدلال منطقى انسان را كافر(زنديق) مى كند! بنابراين: اطلاق "نوانديشان دينى" به دوستان شايد صحيح تر و دقيق تر باشد.
:::::""""":::::""""":::::""""":::::""""":::::"""""
من فكر مى كنم كه بدون نقد شجاعانه از گذشته فكرى خويش و بدون گسست قطعى از سنت هاى ايدئولوژيک(چه دينى و چه لنينى) روشنفكران ما قادر به پل زدن بسوى آزادى، دموكراسى و تجددّ نخواهند بود. كسانى كه ديروز با تأويل و تفسيرهاى خودسرانه، از آيات قرآن، سوسياليسم و جامعه بى طبقه توحيدى استنتاج كردند و امروز با ابزار "هرمنوتيک" مى خواهند از دل يک دين تمام خواه و توتاليتر، "مردم سالارى دينى" يا "حكومت دموكراتيک دينى" استخراج كنند در واقع هم به مردم سالارى ضربه مى زنند و هم به دموكراسى و تجددّ ملّى. از بطن عقيم يک دين تمام خواه و عقل ستيز، هيچ فكر و متفكّرى زاده نشد و نخواهد شد، هم از اين روست كه بقول دكتر عبدالكريم سروش: "تمدّن اسلامى اساسآ "فقيه پرور" بوده نه "فيلسوف پرور" و فرهنگساز"! ...


گزيده ای از
گـفـتــگو نشریهً «نيمروز» بـا « عــلــی مــيــرفــطــروس »

~!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!~


ما-اينك-بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم، و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

ملتي كه تاريخ خود را نشناسد؛ ناچار است آنرا تكرار كند
« بــابـــک دوســــتـــدار »

~!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!~

بــی خــدا وکــــــافــرم ؛ از اهــل ايــمــان نـيـســـتـم
زادهً ايــران زمــيـنــم ؛ مـــن مــســـلـمـان نــيــسـتـم

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home