Sunday, July 13, 2003

اسلام ساخته و پرداختهً خلفای عرب





مـــــن ايـــــــــرانــــــــيــــــم آرمـــــــــــانـــم رهــــائــــي
ازايـــــن ديــــــــن مــردم فـــــــريــــــب ريـــــــائـــــــــي



:: مــــزدک ::



« شــجـاع الــدیــن شــفــا » : پـس از هــزاروچــهــارصـــد ســـال



تــنــها راه رهـــائـــی ، بــريــدن از اســــلام سيــاســی و بــازگــشــت بــه مــفــهــــوم واقـعــی ديــن بــه مــعــنــای اعــتــقــاد قــلـبــی اســــت .



در ميان 191 کشور عضو سازمان ملل متحد ، حتی در ميان 54 کشور اسلامی اين سازمان نيز ، هيچ کشوری بجز جمهوری اسلامی ايران وجود ندارد که از صدر تا ذيل مراکز قدرت آن ، چه در سطح رهبری عاليه کشور و چه در سطوح عمومی ، قوای اجرائيه و تقنينيه و قضائيه ، در اختيار مطلق جامعه روحانيت آن قرار گرفته باشد ، آنهم روحانيانی که سطح شعور و آگاهی آنان از امور بين المللی غالبأ از یک دانش آموز ابتدائی فراتر نمی رود



اسلام ساخته و پرداختهً خلفای عرب



اسلام ساخته و پرداختهً خلافت عرب ، بجز ايران در کوتاه مدتی ، کليه ديگر سرزمينهای شرقی و جنوبی دريای مديترانه ، يعنی خاورنزديک و آفريقای شمالی را تا اقيانوس اطلس نيز به تصرف خود در آورد ، و به خلاف ايران در همهً آنها کما بيش به آسانی پذيرفته شد ، زيرا مردم اين سر زمينها از مدتها پيش از آن به استعمار امپراتوری رُم ( که بيزانس جانشين آن شده بود ) در آمده بودند و با حملهً عرب فقط ارباب عوض کردند. به همين دليل هم اشکالی در قطع کامل پيوندهای خودشان با گذشته های تاريخی و غالبأ درخشان خويش و در قبول زبان عربی بعنوان زبان رسمی خود نديدند ، و امروز نيز بر همين اساس برای خود هُويت عربی قائلند در صورتيکه واقعأً چنين هويتی را ندارند ، در ميان همهً اينها تنها ايران بود که نه با گذشتهً خود بريد ، نه زبان عرب را پذيرفت ، نه جای هُويت ايرانی خويش را به هُويت فاتحان داد .
با همهً اينها ، واقعيت موجود اين است که امروزه هم ايران و هم بقيهً اين مردمی که در آن زمان با شمشير عرب مسلمان شدند همچنان ملتهائی مسلمان شناخته می شوند و همگی اعضای مجتمع يک ميليارد و دويست ميليون نفری يک جهان اسلامی هستند که از اقيانوس کبير تا اقيانوس اطلس گسترده شده است .
از ديدگاه واقع بينی ، نمی توان از اين جمع 1200 ميليون نفری – منجمله بخش 70 ميليون نفری ايرانی آن – توقع کرد که چون در اصالت آن اسلامی که چهارده قرن پيش برايشان آورده شد ، جای حرف بسيار وجود دارد ، اينان نيز يکشبه معتقدات هزار و چهار صد سالهً خود را ترک گويند ، برای اينکه یا به آئينهای گذشته خويش باز گردند و یا اصولأ ترک دين کنند ، زيرا که به فرض آنهم که چنين توقعی در صورت اصولی خود مورد داشته باشد ، از ياد نمی بايد بُرد که تحولهائی اين چنين بنيادی بيش از هر چيز مستلزم گذشت زمانند. به فتوای سخنور بسيار آشنا و جهان بين ما :
« سعدی ! به روزگاران ، مهری نشسته بر دل
بيرون نمی توان کرد ، الا به روزگاران » !

آنچه که در عوض در شرايط امروزی ايران ما و ديگر کشورهای مسلمان جهان ، هم واقع بينانه است و هم ضروری است ، تفهيم هر چه بيشتر اين واقعيت به شمار هر چه زيادتری از مردم اين جهان اسلامی است که نابسامانيهای امروزی آنان ، زادهً 1400 سال بهره گيری پيگير ، بيدريغ و بيشرمانه سياسی از عامل دين از جانب کليه حکومتها و از جانب کليه روحانيتهای دنيای مسلمان در راه تأمين منافع خصوصی غارتگرانه و غالبأ حقيرانه خود آنهاست که نمونه بسيار گويايی از آن را در سيستم ولايت فقيه کنونی کشور خودمان می توان يافت ، و به همراه اين تفهيم ، تفهيم اين واقعيت ديگر نيز که راه نجات آن مردمی از اين جهان اسلامی که می خواهند در عين تلاش برای دستيابی به زندگانی بهتر ،پيوند قلبی خويش را با معتقدات مذهبيشان محفوظ نگاه دارند ، بريدن آنان از اسلام سياسی 1400 ساله و بازگشتشان به دين در مفهوم واقعی يک دين است ، يعنی در آنچه در سيزده سالهً اوليه دعوت اسلامی محمد در سوره های 86 گانه و در آيه های 46000 گانهً مکیّ قرآن منعکس شده است و در هيچ جای آن سخنی از شمشير کشی مذهبی و غنيمت گيری و تحميل دين و قدرت مطلقه خليفه يا فقيه نمی توان يافت و نه آن اسلام 42 آيه ای سياسی که ايدئولوژی اسلام شمشير کش و غنيمت گير خلافت عرب و ولايت فقيه بيضه داران جهان تشيع بر آن شکل گرفته است ، و تنها چنين تغيير مسيری است که می تواند هم به نابسامانيهای 1400 ساله پايان دهد و هم راه را بر آشتی دادن قرون وسطای ظلمانی اين جهان با روشنيهای هزاره سومی جهان دانش و بينش بگشايد .
شرط الزامی و تخطی ناپذير چنين تحول سرنوشت ساز ، جدائی کامل آخوند مسلمان ، چه سُنی و چه شيعه ، از سياست و از حکومت است ، به همان صورتی که بيش از دو قرن است در جهان مسيحيت بدان عمل می شود و پيشرفتهای همهً جانبه اين جهان نيز مستقيمأ از همين تحول سر چشمه می گيرد . در داخل جهان اسلامی کنونی ، چنين تحولی در ايران ما بيش از هر کشور ديگری ضرورت دارد ، زيرا که در هيچ جای ديگر اين مجتمع بيش از 50 کشوری ، آخوند تا بدين حد پا از گليم خودش فراتر نگذاشته است.
فراموش نکنيم که نه تنها در ميان 191 کشور عضو سازمان ملل متحد ، بلکه حتی در ميان 54 کشور اسلامی اين سازمان نيز ، هيچ کشوری بجز جمهوری اسلامی ايران وجود ندارد که از صدر تا ذيل مراکز قدرت آن ، چه در سطح رهبری عاليه کشور و چه در سطوح عمومی ، قوای اجرائيه و تقنينيه و قضائيه ، در اختيار مطلق جامعه روحانيت آن قرار گرفته باشد ، آنهم روحانيانی که سطح شعور و آگاهی آنان از امور بين المللی غالبأ از یک دانش آموز ابتدائی فراتر نمی رود ، هرچند که در زمينهً تخصصی فريبکاری و دروغ پردازی از حد دکترا نيز بالاتر می رود ، بگذاريد به عنوان يک نمونه ملموس متذکر شوم که در حالی که خود پيامبر اسلام اصالت هر حديثی را که از قول او گفته شود ،
پيشاپيش مورد نفی قرار داده و محکوم کرده است ، در مکتب اين بزرگواران ، تنها در کتاب مستطاب بحار الانوار مُلا باقر مجلسی دو ميليون حديث از قول همين پيامبر و امامان دوازده گانه او به مؤمنين تحويل داده شده است که اگر اين رقم به پانصد هزار شبانروز تاريخ 1400 ساله اسلام تقسيم شود ، نتيجهً می شود که در همهً اين مدت ، بطور بی وقفه و بی يک روز کم و کاست ، شبانه روزی چهار دروغ دست اول يا تکراری توسط بيضه داران بزرگوار دين به شيعيان عرضه شده است ، با اين توضيح که جعل کنندگان هيچيک از اين حديثها « فکلی »های ديروز و امروز نبوده اند ، عمامه داران صاحب مقام شرع مُطهر بوده اند



گفتگوئی با « شجاع الدین شفا » - به مناسبت انتشار کتاب
{ پس از هزاروچهارصد سال }

:::::::::::::::::::::



ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم ، و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

« بــابـــک دوســــتـــدار »

:::::::::::::::::::

((( خــــــــــبــرچـيــن)))
((( هـــمـــيــــشـــــــک )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home