مقاومت ايرانيان در برابر اعراب
از اين دين مردم فريب ريائي
««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس
مقاومت ايرانيان در برابر اعراب
مردم « گرگان » نيز در زمان « سليمان بن عبدالملك ا’موي » سر به طغيان برداشتند و عامل خليفه را كشتند
« يزيد بن مهلب » ( سردار خليفه ) براي سركوبي قيام مردم بسوي « گرگان » شتافت.
« يزيد بن مهلب » در « گرگان » سوگند خورد كه با خون عجم ؛ آسياب بگرداند.
« ... به گرگان آمد و 12 هزار تن از جوانان و اسيران و سواران و مرزبانان را گردن زد چون خون روان نمي شد
( براي آنكه سردار عرب را از كفارهْ سوگند نجات دهند ) آب در جوي نهادند و خون با آن به آسياب بردند و گندم را آرد كردند
و « يزيد بن مهلب » - ( از آن نان بخورد تا سوگند خود وفا كرده باشد ؛ سپس 6 هزار كودك ؛ زن و مرد جوان را اسير كرد
و همه را به بردگي فروختند ... و كالبد كشتگان را بر دو جانب طريق ( جاده ) بياويخت ) --» (×)
------------
--» (×) - تاريخ طبرستان - ابن اسفنديار - ج 1 - ص 164 + زين الاخبار - گرديزد - ص 112 + فتوح البلدان - ص 187 و 188 + آفرينش و تاريخ - ج 6 - ص 45
------------
جنگ « جمل »
پس از قتل « ’عثمان » ؛ حضرت « علي » تصور ميكرد كه شرايط سياسي - اجتماعي ؛ جهت بدست گرفتن مقام خلافت براي او آماده و مناسب است ؛
اما بزودي « طلحه » و « ز’بير » ( كه از ياران نزديك پيغمبر بودند ) و « عايشه » ( زن پيغمبر ) با خلافت علي مخالفت كردند
و سر به اعتراض و شورش برداشتند ؛ در اين ميان « معاوية بن ابي ’سفيان » ( حاكم شام ) نيز « علي » را به شركت در قتل « ’عثمان » متهم ساخت ؛
و به خونخواهي « ’عثمان » قيام كرد. اين شورش ها ؛ خلافت « علي » را با موانع و مشكلات عطيمي روبرو ساخت
و هر روز مركز خلافت اسلامي ( مدينه ) را تهديد ميكرد.
« علي » براي مصون ماندن از اين خطرات تصميم گرفت مقر فرماندهي خود را از مدينه به « ذي قار » ( در حوالي بصره ) منتقل سازد ؛
از اين تاريخ « مدينه » اهميت سياسي و مركزيت فرماندهي خود را از دست داد.
« طلحه » و « ’زبير » با حمايت « عايشه » ( زن پيغمبر ) براي تصرف شهر « بصره » و « كوفه » به اين نواحي لشگركشي كردند
و در حوالي شهر « بصره » جنگ سختي بين سپاهيان « علي » و نيروهاي مخالف او در گرفت كه در آن ؛ « طلحه » و « ’زبير » به هلاكت رسيدند ؛
و « عايشه » نيز به اسارت درآمد ( كه پس از مدتي آزاد گرديد ) .
در اين جنگ چون « عايشه » بر شتري سوار بود ؛ آن را « جنگ جمل » ناميدند.
_____________________
« بابك دوستدار »
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. تا فردا ؛ ”مزدك ”
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.
...حلاج ديگري را بر « دار » مي برند !
((( هميشك )))
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home