اشراف ايراني ؛ اسلام را قبول ميكنند
از اين دين مردم فريب ريائي
««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس
اشراف ايراني ؛ اسلام را قبول ميكنند
ايرانيان و ملت هاي ديگر كشورهاي اشغال شده ؛ ميتوانستند اسلام را نپذيرند و مقاومت نمايند - و در نتيجه به سرنوشت هولناك جنگ « جلولاء » دچار شوند ؛
يا صلح كنند و خراج و جزيه بپردازند و يا اينكه مسلمان شوند و از سنگيني خراج و « جزيه » و ديگر ماليات ها ؛ خلاصي يابند .
« اشپولر » مينويسد : ” انگيزهْ ها و اسباب ’عمده در امر گرايش به دين ( اسلام ) از جنبهْ اقتصادي و از ميل به فرار ماليات هاي سنگين
و به رهائي از فشارهائ گوناگوني كه در مجموع سخت و دشوار بوده ناشي ميشده است. --» ( جهان اسلام - ص 80 )
« احمد امين » ( مورخ عرب و استاد دانشگاه الازهر ) تاكيد ميكند : ---» ( پرتو اسلام - ج 1 - ص 124 )
... فرار مردم از پرداخت « جزيه » و قبول اسلام به اندازهْ اي بود كه بعضي از اميران و سرداران عرب ’دچار حيرت شده بودند!!!
« ابن فقيه » نيز يادآور ميشود كه : ” مردم از پرداخت « جزيه » سر ؛ باز زدند و اظهار اسلام كردند . ---» ( البلدان - ص 122 )
« خالدبن وليد » در نامه اي به اشراف ايراني نوشت : ” حال به فرمان ما در آئيد تا شما را با هرچه داريد در زمين تان ؛
بخودتان واگذار كنيم و از شما بگذريم و به ديگران بپردازيم ” ---» ( تاريخ طبري - ترجمهْ نشات - ص 287 )
بدين ترتيب : اشراف و فئودالهاي ايراني بهتر ديدند اسلام را بپذيرند تا منافع و امتيازات طبقاتي آنها همچنان مصون و محفوظ بماند ؛
« بلاذري » مينويسد : ” گروهي از بزرگ زادگان اصفهان در « جفرباد » از روستاي « ثيمرهْ كبري’ » و نيز در قلعه اي بنام « ماربين » دژ و بارو داشتند
چون روستاي « جي » فتح شد ؛ سر اطاعت فرود آورده و خراجگزار گرديند - و نيز از پرداختن « جزيه » سر ؛ باز زدند
( يا پرداختن جزيه را بسود خود نديدند ) و اسلام آوردند. ” ---» ( فتوح البلدان - ص 139 )
بنابراين : بر خلاف نظر بعضي از « اسلامشناسان » كه معتقدند :
” مردم ايران در حملهْ اعراب و نفوذ اسلام « فروريختن ديوارهاي تسخير ناپذير طبقاتي (!) ؛ آزادي تعليم و تربيت براي عموم ؛
رهائي از استبداد روحاني و اشرافي را يافته بودند ! ” --- » ( دكتر علي شريعتي - بازگشت به خويش - ص 77 )
حملهْ هعراب به ايران ؛ نه تنها معادله هاي طبقاتي و حاكميت اقتصادي - اجتماعي دورهْ ساساني را بنفع توده هاي مردم تغيير نداد ؛
بلكه با اسلام آوردن اشراف و فئودالهاي ايراني ؛ مالكيت اراصي و امتيازات طبقاتي آنها - مثل گذشته - تثبيت و تحكيم گرديد و حكومت هاي اسلامي ؛
با ائتلاف و تباني زمينداران و اشراف ايراني ؛ به تشديد بهرهكشي از توده هاي شهري و روستائي پرداختند ؛ ---» ( تاريخ الر’سل و الملوك - ص 201 )
لذا : پس از حملهْ اعراب به ايران ؛ زحمتكشان و روستائيان ايراني ستم دوگانه اي را تحمٌل كردند :
از يكطرف ؛ ظلم ارباب ها و بهره كشان محلي و از سوي ديگر : ستم فاتحان فئودال عزب .
« احمد امين » ( مورٌخ عرب ) بدرستي مينويسد كه : ” ... « انترناسيوناليسم اسلامي »
در واقع چيزي جز توجيه مذهبي امپرياليسم خشني كه اشراف عرب و غلامان ’ترك شان ساختهْ بودند ؛ نبوده است. ”
_____________________
« بابك دوستدار »
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. تا فردا ؛ ”مزدك ”
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.
” حلاج ديگري را بر « دار » مي برند... ”
((( هميشك )))
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home