Friday, August 01, 2003

جدائی دين از سياست





مـــــن ايـــــــــرانــــــــيــــــم آرمـــــــــــانـــم رهــــائــــي
ازايـــــن ديــــــــن مــردم فـــــــريــــــب ريـــــــائـــــــــي



:: مــــزدک ::



« شــجـاع الــدیــن شــفــا » : پـس از هــزاروچــهــارصـــد ســـال



بـا تـغـيـيـر شــرایـط زنــدگی مــردم ، قـوانـيـن مــذهــبـی نـيـز نــيـــاز بــه تـغــيـيـر دارنـــد.



علت بنيادی همهً اين تغيير و تبديلها را در اين می بايد جست که قوانين و مقررات مربوط به زندگانی روزمره افراد در هر مذهبی الزاماً به شرايط زمانی و مکانی اعلام اين آئين و به ويژگيهای اقليمی و اقتصادی و روانی مردمی که آئين نو در ميان آنها ظهور می کند . مربوط می شوند و به ناچار به همان نسبتی که اِين شرايط در طول زمان تحول می يابند اين قوانين نيز نياز به تعديل و گاه تغيير کلی پيدا می کنند و نمی توانند نه بعنوان قوانين ثابت و ابدی الهی بصورتی راکد باقی بمانند ، نه با همان صورت اصلی خود به اقوام و افراد ديگری با شرايط مادی و روانی مختلف انتقال داده شوند


جدائی دين از سياست


جدائی دين از سياست می تواند دو تحول بنيادی را در برداشتهای 1400 ساله اسلام چماقدار بوجود آورد که هر دو آنها برای ارائهً چهره بنيانی تری از مذهب چه در داخل خود جهان اسلام و چه در بيرون از آن ضرورت دارند .
نخستين اين دو عامل نفی اين برداشت سنتی است که مقررات غالباً فرسوده هزاره ها و سده های گذشته مذاهب در ارتباط با مسائل روزمره ً زندگی ، عليرغم نا هماهنگی کامل آنها با شرايط امروزی پيروان آنها همچنان " قوانين ثابت و ابدی و تغيير ناپذير الهی " به شمار می آطند که به خلاف قوانين " سفليسی " بشری ( به تعبير آيت الله خمينی ) امکان تغييری در آنها وجود ندارد و می بايد تا پايان جهان برقرار بمانند ، در صورتيکه به خلاف آنچه در طول قرون از جانب خام خام ها و کشيشها و آخوندها ادعا شده تغيير يا تعديل اين قوانين ، پيروی مستقيم از روش خود خداوند است ، زيرا همين خداوند است که بارها بر ضرورت تعديل و تغيير کلی قوانين ، و مقرراتی که قبلاً از جانب خود او وضع و اعلام شده ، تاکید نهاده است . آنجا که به پيغمبران اولوالعزم خود چون موسی و عيسی و محمد اجازه داده است تا در موارد متعدد آنچه را که پيامبر پيشين بعنوان قوانين آسمانی و ابدی خداوند به پيروان خويش ابلاغ کرده بود ، و بصورتی گاه 180 درجه ای تغيير دهند و قوانين آسمانی و ابدی دیگری را به جای آنها بگذارند .
در نخستين آئين توحيدی جهان سامی ، خداوند چنان اهميتی برای ختنه شدن پسران قوم يهود قائل می شود که در مقابل اين تعهد ابراهيم که فرزندان ذکور قوم او نسلاً بعد نسل ختنه شوند . قوم يهود را قوم برگزيده خود اعلام می کند و سرزمين کنعان را بصورت ششدانگ برای ابد الاباد بدانان می بخشد و اجازه می دهد که تمام اقوام ديگر ساکن اين سرزمين به دست اين قوم برگزيده قتل عام شوند تا جای کافی برای اسکان قوم اسرائيل در اين " ارض موعود " باز شود با اينهمه همين خداوند بعداً به عيسی ، پيغمبر اولوالعزم ديگرش اجازهمی دهد که اين سُنت ختنه را کاری از بيخ و بُن بيهوده بداند و اعلام کند که ختنه واقعی ان است که در قلب آدمی انجام گيرد و نه دروست آلت او ، و بدين ترتيب ، ميلياردها مسيحی پيرو خود را در طول قرون يا از رفتن به بهشت باز دارد و يا ختنه نشده به بهشت بفرستد ولی باز همِن خداوند ششصد سال بعداز آن پيغمبر اولوالعزم بعدی خويش را ماًمور برقراری مجدد همين قانون ختنه می کند تا مسلمانان نيز مانند يهوديان فقط به صورت ختنه شده اجازه ورود به بهشت را داشته باشند . به همين ترتيب قوانين تورانی پيچيده و دست و پا گير مربوط به حلال و حرام خوراکيها که در کوه سينا از جانب يهوه به موسی ابلاغ می شود و يک کتاب از کتابهای پنجگانه تورات به ذکر اين مقررات و مقررات مشابه آن اختصاص می يابد ، بعداً از جانب عيسی يکسره لغو می شوند ، زيرا وی اعلام می کند که آنچه از راه دهان وارد بدن می شود ، به هر حال از مجرای ديگری بيرون می رود و آنچه واقعاً مهم است آن انديشه ای است که بصورت گفتار از دهان خارج می شود ولی اين مرتبه نيز ، با ششصد سال فاصله بار ديگر همين قوانين حلال و حرام خوراکيها ، منتها با سختگيری کمتری توسط پيامبر اولوالعزم سومين از نو برقرار می شوند و در خود قرآن بر اين واقعيت تاکيد گذاشته می شود که حرام کردن گوشت چهار پايان ناخن دار بر يهوديان به منظور مجازات آنان بابت خطاهايشان بوده است و اکنون مسلمانان می توانند هر غذای پاکيزه ای را جز با چند استثناء به صورت حلال مصرف کنند.
ديگر نظاير اين تغيير و تبديلها را در آئينهای توحيدی به فراوانی می توان يافت ، مثلاً شراب در آئين موسی مجاز شناخته شده در آئين مسيحيت اساساً صورتی مقدس يافته ولی در اسلام بعنوان دستاورد شيطان ممنوع شده است موسيقی در دو آئين يهود و نصاری مشروع و در آئين اسلام مردود دانسته شده است تعدد زوجات در آئينهای يهودی و اسلام جايز است ولی در آئين مسيحيت شديداً ممنوع شده است .
حتی در داخل هر يک از اين آئينهای توحيدی نيز در مدت محدود زندگانی خود پيامبران آنها قوانين اعلام شده آنان تغيير داده شده اند و من در اين مورد برای احتراز از طولانی شدن مطلب تنها به نقل نمونه ای از اين تغيير و تبديلها در قرآن اکتفا می کنم که آن را در آیه 187 از سورهً بقره بدين مضمون می توان يافت که همخوابگی مسلمانان با همسرانشان در شبهای ماه رمضان که قبلاً بر آنان حرام شده بود ، به موجب اين آيه دوباره مجاز می شود ، زيرا خداوند دانسته است که آنان اين حرمت را رعايت نخواهند کرد و از اين راه مرتکب گناه خواهند شد .
بدين جهت آنها را می بخشد و به سويشان باز ميگردد و اجازه اين همخوابگی را بدانان می دهد ، منتها از آنها می خواهد که زمانی که در مساجد معتکف هستند . از مجامعت خودداری کنند در آيه های ناسخ و منسوخ قرآن نيز تصريح شده است که اگر آيه ای نسخ می شود برای اين است که حکم بهتری در جای آن گذاشته شود .
علت بنيادی همهً اين تغيير و تبديلها را در اين می بايد جست که قوانين و مقررات مربوط به زندگانی روزمره افراد در هر مذهبی الزاماً به شرايط زمانی و مکانی اعلام اين آئين و به ويژگيهای اقليمی و اقتصادی و روانی مردمی که آئين نو در ميان آنها ظهور می کند . مربوط می شوند و به ناچار به همان نسبتی که اِين شرايط در طول زمان تحول می يابند اين قوانين نيز نياز به تعديل و گاه تغيير کلی پيدا می کنند و نمی توانند نه بعنوان قوانين ثابت و ابدی الهی بصورتی راکد باقی بمانند ، نه با همان صورت اصلی خود به اقوام و افراد ديگری با شرايط مادی و روانی مختلف انتقال داده شوند.


گفتگوئی با « شجاع الدین شفا » - به مناسبت انتشار کتاب
{ پس از هزاروچهارصد سال }
:::::::::::::::::::::




ا - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم ، و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.
« بــابـــک دوســــتـــدار »



((( خــــــــــبــرچـيــن)))
((( هـــمـــيــــشــــک )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home