خداگونگي انسان در مذهب شيعه !
ايران آرا
از اين دين مردم فريب ريائي
توده هاي محروم ؛ ستمديده ؛ در خون نشسته ؛ قتل و غارت شده و بي پناه ايران ؛ پس از 24 سال تحمل و تجربة خونين حاكميت اسلامي ؛
بتدريج به آگاهي هاي تاريخي - طبقاتي خويش دست مي يابند ؛ اينك وظيفة همة نيروهاي آزاديخواه و انقلابي و همة مردم ؛بويژه جوانان است كه -
با حفظ همبستگي هاي درون خلقي - ضمن مرزبندي دقيق و روشن با نيروهاي مبارزي كه براي استقرار (( جمهوري دمگراتيك اسلامي )) ميكوشند --
در تحقق يكي از مضمون هاي اساسي انقلاب دمكراتيك ايران يعني ((( اصل جدائي كامل دين از دولت ))) مبارزه نمايند.
««بررسي آراء و عقايد نظريه پردازان “ اسلام راستين “ ( يعني خواستاران بازگشت به اسلام اوليهٌ ) مسئلة مهمي است كه بايد بطور جٌدي و اساسي به آن پرداخت.»»
(( اختلاف من « علي شريعتي » با او « آخوند سنتي » اختلاف پسر و پدري است در داخل يك خانواده ... )) “ اسلامشناسي - ج3 - ص 14 و 15 “
ادامة ملاحظات از روز پيش را دنبال ميكنيم ؛ حتمآ بخش هاي قبلي اين پژوهش را مطالعه بفرمائيد.
قبلآ گفتيم كه ” خداگونگي انسان ” و ” خليفه بودن انسان در زمين بجاي خدا ” در اسلام و خصوصآ در شيعه نه بر ” نوع انسان ”
بلكه ناظر بر ” فرد ” ( يعني پيغمبر ؛ امام و ولي فقيه ) است. ....
” مهدي خدائي صفت ” ( عضو دفتر سياسي سازمان مجاهدين ) در بارهْ ” انقلاب ايدئولوژيك ” و نقش و جايگاه معنوي ” مسعود رجوي ” در انديشهْ و اعتقاد مجاهدين -
بروشني - تآكيد ميكند : ” ما به ” خدائي ” معتقديم كه در عمل روزمرهْ مه حضور داشته باشد . خدائي كه بتوانيم با او رابطه اي واقعي و عيني برقرار كنيم و اين ؛
جز از طريق تنظيم رابطه با رهبري تام وتمام عقيدتي حاصل نمي شود ” ( نشريهْ مجاهد - شمارهْ 246 - 19 ارديبهشت 1364 - ص 35 - ).
هدف اساسي و رسالت غائي ” امام ” پرورش و ايجاد يك ” ا’مت ” ( جامعه ) است يعني ايجاد يك ” جامعه ” مبتني بر يك ” ايدئولوژي ”.
بنابراين : ” ا’مت ” يك ” جامعهْ اعتقادي ” است و ” امام ” رهبر عملي و عيني ” ا’مت ” است. يعني زمامداري كه اين ” جامعهْ اعتقادي ” را بسوي تحقٌق هدف هائي كه
” مكتب و مذهب ” ؛ آن را تعيين كرده ؛هدايت ميكند و رسالت ” ا’مت سازي ” پيامبري را ادامه ميدهد. اگر ” ملٌت ” در تنوٌع آراء و عقايد و در گوناگوني مناسبات اجتماعي
واقعيت ميابد ؛ ” ا’مت ” - اما - تنها و تنها بر اساس ” وحدت كامٌه ” ؛ يگانگي عقيده يا ” توحيد فكري ” بوجود مي آيد :
” افراد يك ” ا’مت ” - از هر خون و خاك و نژاد - يك گونه مي انديشند ؛ ايماني يكسان دارند و در يك رهبري مشترك اجتماعي تعهد دارند كه بسوي تكامل حركت كنند ؛
جامعه را به “ كمال ” ببرند نه به ” سعادت ” ( امت و امامت - ” دكتر علي شريعتي ” ص 520 - م.آ26 ).
” آيت الله مطهري ” نيز يادآور ميشود : ” هدف كوشش هاي بشر ؛ خدا است ؛ راه رسيدن به آن ايمان است . محل و محمل اين كوشش ” ا’مت ” است ...
زيرا ” ا’مت ” يك اجتماع ديني است ” ( جهان بيني توحيدي - ج 2 - ص 87 ). بدين ترتيب : « جامعهْ بي طبقهْ توحيدي » نظريه پردازان ” اسلام راستين ” ؛ تولد ميابد.
” جامعهْ بي طبقهْ توحيدي - در واقع قبول فلسفهْ سياسي تشيٌع ؛ گردن گذاشتن بر امامت و پيشوائي امام يا ” ولي فقيه ” ؛
يكي شدن اعتقادات ؛ بينش ها ؛ روش ها ؛ راه ها و توحيد در انديشه و عمل است : ” اجتماعي كه اسلام بوجود مياورد ؛ اجتماعي است ” متشابه الاجزاء ”
كه هيچيك از افراد اجتماع بر ديگري تقدم نارند ؛ هيچگونه برتري جوئي و فخرفروشي و بزرگ منشي در بين نيست ... ؛ همهْ امتيازات طبقاتي ’ملغي ميباشد ”.
( روابط اجتماعي در اسلام - علامهْ طباطبائي - ص 84 + بحثي در بارهْ مرجعيت و روحانيت - ص 99 ) .
در چنين جامعه اي ؛ انسان ها : ” جز به خدا و پيامبرش به چيزي نمي انديشند ؛ ايشان را ايدئولوژي و آئيني جز دستور خدا و پيامبر نيست ؛
همه به يك راه روند و يك هدف دارند و روش شان يكي است ؛ و چون همه در يك راه و بسوي يك هدف مشترك روانند - البته - با يكديگر جدائي ( يا تمايزي ) ندارند ”
( جزميت فلسفهْ حزبي - ص 260 - ابوذر ورداسبي . ) بنابراين : ” جامعهْ توحيدي ؛ يعني جامعه اي بر اساس جهان بيني توحيدي كه بر طبق آن ؛ جهان ؛
ماهيٌت از اوئي و بسوي اوئي دارد ... اين جهان بيني داراي يك ايدئولوژي توحيدي است كه از آن به ” توحيد عملي ” تعبير ميشود يعني رسيدن انسان ها به
يگانگي اخلاقي و يگانگي اجتماعي ” . ( آيت الله مطهري - پيرامون انقلاب اسلامي - ص 88 ).
” دكتر شريعتي ” نيز تآكيد ميكند : ” در جامعهْ بي طبقهْ توحيدي ” تمام ذرات و همهْ حركات و پديده هاي وجود با يك آهنگ و به يك جهت در حركت اند
و هر چه به آن سوي ؛ روي ندارد ؛ نابودشدني است. جامعه اي كه ” در همه جا ؛ جوٌ فكري مشابه بوجود ميايد ؛ در فضائي تنفس ميكنيم كه همه جايش از يك نور و
يك گرما و يك ا’كسيژن سرشار است ؛ جامعه اي كه در همه جاي آن بتوانيم ا’كسيژن اسلام را تنفس كنيم ؛ جامعه اي كه
” مذهب به عنوان يك استراتژي و اسلام بعنوان يك ” ايدئولوژي ” همهْ عرصه هاي فكري ؛ فرهنگي ؛ ارزشي ؛ اخلاقي ؛ سياسي و اجتماعي انسان را در بر ميگيرد ” ( اسلامشناسي - ج1 - دكتر شريعتي - ص 172 - م.آ16 + تكيه به مذهب - ص 22 - 23 ).
بدين ترتيب : ” جامعهْ بي طبقهْ توحيدي ” آيا همان جامعهْ اسلامي زمان حضرت « محمد ؛ ابوبكر ؛ ’عمر ؛ ’عثمان و علي و فرزندانش نيست ؟
كه با بكارگيري خشن ترين شيوه هاي قهر و سركوب كوشيدند ” ا’مٌت اسلامي ” را ايجاد نمايند ؟
” جامعهْ بي طبقهْ توحيدي ” آيا همين جمهوري اسلامي ” آيت الله خميني ” نيست كه با ” وحدت كلمه ” ؛ اختناق و استبداد گسترده ؛ و با تفتيش عقايد ؛
دستگيري ها ؛ شكنجه ها و اعدام هاي ’قرون وسطائي ؛ سعي در تحقٌق و استقرار آن داشت و دارند؟؟؟
ادامة اين ملاحظات را فردا دنبال خواهيم كرد.
“ به نقل از كتاب “ ملاحظاتي در تاريخ ايران ؛ اسلام و « اسلام راستين » “ نوشتة :
“ علي ميرفطروس “
آگاهي از اين واقعيات تاريخي براي جوانان دردمند و بي پناه ايراني حياتي و ضروريست ؛ بويژه در اين روزهاي حساس و سرنوشت ساز.
همزبان حرفي بزن ؛ چيزي بگو ؛ كاري بكن
سرخ و آذر گونه و هشيار باش
هميشك و خبرچين يادتان نرود.
((( هميشك ))) + ((( خبرچين )))
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home