حــلاج - این مرد کیست؟ - 3
REFRESH ONCE PLEASE |
حسین بن منصور حلاج و فلسفه انسان – خــدائی
« کافــرم بــه دين خــــــدا
کُفــران
نــزد من هنـــر بـُوِدَ
و بــر ِمسلمانان زشت »
بخاطر فقدان منابع مُعتبر، اشکال يا ابعاد اين « الحــاد » برای ما روشن نيست اما برخلاف برداشت های سطحی و گاه مُغرضانهء بعضی منتقدان کتاب حاضر، اين الحاد ، نــه مادی و «آته ئيستی » بوده و نه مارکسيستی! بلکه در گرايش عام خود، اعتقاد به نوعی اصالت انسان ( انسان خــدائـی ) بوده است (با همهء ضعف ها و محدوديت های تاريخی آن) اعتقادی که هم کينهء شريعتمداران متعّصب عليه حلاّج را بدنبال داشت و هم نفرت و نفرين صوفيان خرقه پوش را. اين عقيده زمانی منطقی بنظر می رسد که بدانيم حلاّج در عصر شديدترين منازعات فلسفی و مجادلات مذهبی زندگی می کرد و اين همه بر حيات اجتماعی و تفکر فلسفی حلاّج بی تأثير نبود. او، مکتب عارفانی مانند «بشر حافی» و «بايزيد بسطامی» را درک کرده بود که در عقايد «کُفرآميز»شان به اسقاط حج و ديگر فرايض اسلامی ، معروف بودند اما هيچگاه بخاطر اين عقايد، مورد تعقيب و محاکمه قرار نگرفته بودند. حلاّج همچنين در عصر متفکر بزرگی مانند «ابن راوندی» زندگی می کرد. ابن راوندی نيز ابتداء يکی از بزرگترين علمای مذهبی زمانش بوده که کتاب ها و رسالات فراوانی در تأئيد و تبليغ اسلام تأليف کرده بود. او مرجع بسياری از مسلمانان (خصوصاً شیعيان) بشمار می رفت، اما پس از مطالعات و تحقيقات بسيار، سرانجام از دین اسلام برگشت و مـُـرتــد گرديد و عليه اسلام و باورهای مذهبی رسالات بسيار نوشت آنچنانکه در يکی از رسالات خود به پيغمبر اسلام و قرآن تاخته و تأکيــد کرده:
« خــدا همچون دشمن خشمگينی است که داروئـی جز کُشتن او نيست ».
جمع آوری آثار حلاّج از طرف پاسداران شريعت و ممنوعيت فروش آنها، آتش زدن صد ها تأليف و رسالهء حلاّج ، قتل فجيع او و آتش زدن و بر باد دادن خاکسترش – همه و همه – از کينهء سوزان شريعتمداران و هراس پاسداران ديانت و خلافت نسبت به عقايد حلاج حکايت می کنند و نشان می دهند که آثار و عقايد او چه خطرات بزرگی متوجه اسلام می ساخت.[+]ادامـــه
[+]علی ميـرفطـروس
فروردين ماه 1356 - تهـران
بـازنـويسی:
آبـان 1382 - نوامبر 2003 - پاريس
بیخــدا و کـافـرم؛ از اهـل ايـمان نـيـسـتـم
زادهً ايـرانزمـينـم؛ نــه! مـسـلـمـان نيـسـتـم
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home