انـديشــه های صائب - بخش آخــر
REFRESH ONCE PLEASE |
انديشه های صائب در شعرهای «صائب» (بخش آخر*)
علی میرفطروس[+]
*دوران رنسانس، دوران لذّت طلبـی های طبیعی، عصـر ِ شــادی ها و شادخواری هـــا و میــل به کامجوئی هــای توبــه ناپذیراست و شــعر صــائب تبــریــزی، نمــونــهء روشــنی است از ایــن کــامجوئــی هـــا و لذّت طلبی ها.
*در اروپــا، پیــدایش «دولت هــای مـلّی»، عامل ظهور «ملیّت» و قوام «آگاهی ملّی» گــردید، امّا در ایـران، برعکس، این مفاهیم از دیرباز در فرهنگ و تاریخ و ادبیات ما وجود داشته است. اشعار و اندیشه هــای شاعـران عصر صفوی، نمونه هــای درخشــانی از ابراز «حس ملّی»، «وطن دوستی» و «آگاهی ملّی» بشمار می روند.
*صائب، یـکی از منتقــدان شجاع و بــی پروای زاهدان و فقیهان بوده و نسبت به حضور و حاکمیّت خانمانسوز آنان، هشدار می داد.
جنبهء ديگر ذهنيـّتِ عرفی (غيرشرعی) صائب اينست که بر خلاف بيشتر شاعران گذشته، صائب از استناد به آيات قرآنی يا اشاره به احاديث و اسطوره های اسلامی خودداری کرده است. با قاطعيت می توان گفت که اکثر شعرهای صائب بدور از باورهای رايج مذهبی، فارغ از قيد و بندهای شرعی و بيانگر نوعی آزادانديشی و مدارا است.
مرا از صافیِ مشرب ز خود دانند هر قومی
که هر ظرفی به رنگ خود برآرد آب روشن را
صائب يکی از منتقدان شجاع و بی پروای «زاهدان خشک مغز» و «فقيهان بی شعور» بود و نسبت به حضور و حاکميـّتِ خانمانسوز آنان، ُهشدار می داد:
متن کامل را بخوانيـــد و داوری کنید[+]
بیخــدا و کـافـرم؛ از اهـل ايـمان نـيـسـتـم
زادهً ايـرانزمـينـم؛ نــه! مـسـلـمـان نيـسـتـم
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home