صادق هــدايت
REFRESH ONCE PLEASE |
یادنوشتِ خاموشی نویسنده بزرگ ایران، صادق هدایت
صادق هدایت، مدرنیسم و فرهنگ عامه
• هدایت بود که اولین بار با زیر سوال بردن "تابو"های ادبی، اجتماعی و سنتی، ذهن خواننده داستان ایرانی را از ساده انگاری و توقع روایت و حکایت نقالی، به مرحله ساختار پیچیده پیش برد و از روابط تازه آدم ها سخن گفت. او با یورش به کلیت نقش بسته در ذهن خواننده، او را در قطعیت خدایی و همه چیز دان راوی سنتی، دچار تردید ساخت. ...
علی صدیقی
يادنوشتِ خاموشی نويسنده بزرگ ايران، صادق هدايت
تولد: بهمن ۱۲٨۱ تهران ـ مرگ: فروردين ۱٣٣۰ پاريس
به پژوهشگر گرانقدر: علي ميرفطروس
صادق هدايت به جز آن كه از پيشگامانِ داستان نويسي مدرن در خارج از زادگاه اين نوع داستاني در جهان است، به دليل گردآوري و نگارش مطالب فراوان در قلمرو فرهنگ عامه ايران؛ و به عبارتي به خاطر دلبستگي هم زمان به ادبيات نو و انديشه مدرن از يك سو؛ وبه فرهنگ و ادبيات كهن و عموما فرهنگ شفاهي عاميانه از سوي ديگر، به عنوان پژوهنده اي پيشرو نيز، داراي چهره اي منحصر به فرد در ادبيات معاصر است.
در هدايت همواره عشقي دوسويه و يا بهتر گفته باشيم دو نوع شيفتگي به ظاهر غريب از هم، اما به موازات يكديگر تا پايان عمر كوتاهش پايدار ماند. عشقي برپايه ذهن نوانديش و آشنا با جامعه غرب، نگاه او را به دستاوردهاي انديشه مدرن، بويژه در گستره داستان نويسي و علم و روانشناسي و روانكاوي معطوف می داشت؛ و نيز دلبستگي اي كه به تبع رويكرد روشنفكرانِ بعد از مشروطيت به فرهنگ و ادب باستان در برون رفت از اوضاع حقارت بار دوره قاجار به باور ملي رسيده بود، هدايت پژوهشگر را نيز به درون جامعه ايراني و به فرهنگ ملي و فلكلور پای بند و متكي می ساخت. اين دوگونگي فعاليت فكري و قلمي از آن رو غريب و تاحدودي متعارض می نمود كه جهانِ داستان نويسي هدايت در روايت ها و آموزه هاي انديشه مدرن، نگاه نخبه گرايانه اي می طلبيد كه نه تنها بيگانه با مردم و فرهنگ ملي و قومي بود، بلكه با انديشه روشنفكران عصر نيز بسيار فاصله داشت. اما شيفتگي و دلبستگي ديگر هدايت ـ برخلاف جهان مدرن داستان ـ به دور از مردم گرايي هاي حزبي و شعاري و بعضا سطحي و مقطعي ، در نزديكي هرچه بيشتر با مردم و در ضبط و ثبت باورها و روايت هاي فرهنگ توده و مردم دوستي او معنا و هستي می يافت.ادامـــه[+]
رهائي از اسارت «تاريخ ايدئولوژيک»
کتاب «برخي منظره ها و مناظره هاي فکري در ايران امروز» - در واقع- دعوتي است براي رهائي از اسارت «تاريخ ايدئولوژيک» و «ايدئولوژيک کردن تاريخ» و، پيامي است براي بازخواني و بازانديشي تاريخ معاصر ايران.
علي ميرفطروس
ما هنوز گرفتار «ارزيابي شتابزده» و خصوصاً ايدئولوژيک هستيم و از نگاه انتقادي به گذشتة بي افتخار خويش «پرهيز» مي کنيم، پس آيا شگفت انگيز است که پس از 27 سال سلطة سياه جمهوري اسلامي، ما هنوز نيز در کربلاهاي سياسي - ايدئولوژيک، سينه مي زنيم و «حال» مي کنيم؟!
تاريخ ايران تنها، تاريخ «دين خوئي» و «امتناع تفکر» نيست، اين تاريخ، روايت پايان ناپذير ملّتي است که با همة حملات و هجوم ها و انقطاع هاي تاريخي، سهم خويش را به تاريخ و تمدن بشريت، ادا کرده است چرا که «جامعة دين خو» - اساساً- نمي تواند زکرياي رازي، ابوموسي خوارزمي، ابوعلي سينا، ابوريحان بيروني، ابن راوندي، خيام، ابومشعر منجّم بلخي، کوشيار گيلاني، غياث الدين جمشيد کاشاني و ... بپروراند .
«هيچ لازم نيست که ما بخواهيم کودتاي 28 مرداد را فراموش کنيم، بلکه مانند بسياري از ملل آزاد و متمدّن جهان - با فاصله گرفتن از تعصّب ها و عاطفه هاي سياسي - وقايع آن دوران ( و از جمله کودتاي 28 مرداد) را مي توانيم «موضوع» مطالعات منصفانه قرار دهيم. از ياد نبريم که ملت هائي هستند که تاريخ معاصرشان، بسيار خونبارتر از تاريخ معاصر ما است (مانند اسپانيائي ها، شيليائي ها و آفريقاي جنوبي ها) امّا آنها با گذشت و آگاهي و اغماض (و نه فراموشي) و با نگاه به آينده، کوشيدند تا بر گذشتة خونبار و ناشاد خويش فائق آيند و تاريخ شان را عامل همبستگي، آشتي و تفاهم ملي سازند» (برخي منظره ها ...، ص 134).
متن کامل مقالــه[+]
بیخــدا و کـافـرم؛ از اهـل ايـمان نـيـسـتـم
زادهً ايـرانزمـينـم؛ نــه! مـسـلـمـان نيـسـتـم
1 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
درود بر مزدک عزیز!
چند بار سعی کردم برای شادباش نوروز با شما تماس بگيرم؛ ممکن نشد. به هر رو، ماهی را هر موقع از آب بگيری تازه است...
نوروز مبارکات باد!
مجید
Post a Comment
<< Home