Thursday, August 11, 2005

بشارت


هم ميهن! جان زندانيان سياسی در خطر جــدی است، آنها را فراموش نکنيم

گزارش اجمالي از وضعيت زندانيان سياسي محبوس در زندان رجاي شهر [+]
..........................
مُعرفی کتاب «بشارت» خــدا به زادگاهش باز می گردد، نوشتهً "هـوشنگ مُعين زاده
خدای زمینی!
در باره کتاب « بشارت» از : دکتر محمود خوشنام
خدای زمینی!
نوشته : هوشنگ معین زاده

در این روزگار وانفسا که «زمین» در حال انفجار است و آسمان به حال زارش می گرید، «هوشنگ معین زاده» جد کرده است که خدا را هم از بارگاه کبریائی اش جدا کند و به زمین بیاورد و سفیل و سرگردانش سازد!
کوشش برای زمینی ساختن خداوند را به بخشی از عرفان ایران نیز نسبت می دهند. فلسفه غرب نیز از این کوشش ها خالی نیست. ولی آیا توفیقی در کار بوده است؟ حوادث روزگار خلاف آن را ثابت می کند. هر روز جایگاه خدا آسمانی تر و کبریائی تر شده است. اصلاً خدا، خداست تا وقتی که در آسمان است. به زمین که بیاید تازه می شود آیت الله خمینی و یا جانشین بر حقش که می بینید دیگر کسی تره هم برایشان خرد نمی کند!
اتفاقاً معین زاده برای آن که دکان این جانشینان بر حق را به هم بریزد، می خواهد، خدا را جا به جا کند، ولی غافل است که این جا به جائی کار را خراب تر می کند! از سوی دیگر معلوم نیست که خدا در زمین به مستکبران خواهد پیوست و یا به مستضعفان! تازه آیا مستضعفان که حالا روز و شب به درگاه خدا ناله می کنند، پس از انتقال او به زمین، همین مختصر اتکای خود را هم از دست نمی دهند؟
- هوشنگ معین زاده، به هر حال، این جا به جائی را «بشارت» می دهد. گوئی کار از کار گذشته و مقدمات آن، تدارک دیده شده است! این مقدمات در دو کتاب پیشین او «آن سوی سراب» و «آیا خدا مرده است؟» آمده و با تکیه بر آن، در کتاب «بشارت»، می خواسته به فلسفه«انسان خدایی» برسد.ولی«در میانه راه» به این فکر افتاده که پیش از پرداختن به این «فلسفه» باید خدا را به زمین باز گرداند! برای این کار دست به دامان «شیطان» می شود که او را «نماد عقل» می نامد.
- آشنائی با «شیطان» از بخش های شیرین مقدماتی «بشارت» است. این آشنائی برای نخستین بار،هنگامی حاصل می شود که در نوجوانی در زیر کرسی پای خود را به پای زنی فتان از دوستان مادرش می ساید و پس از آن که مادر از اطاق بیرون می رود، آن زن با شوق و شعف به او می گوید:
- «ای شیطون»!
- و اما دلیل اصلی این که نویسنده چرا اینقدر «خدا خدا» می کند و به «دنبال خدا» افتاده، این است که می خواهد همزمان با شناختن – و شناساندن خدای واقعی، به آن هایی که به نام خدا به مردم ظلم و ستم می کنند بگوید:«....خدائی که شما پرستش او را به مردم تحمیل می کنید، وجود ندارد. آن خدائی هم که وجود دارد، نه تنها به شما ربطی ندارد، نیازمند داشتن نمایندگانی نظیر شما هم نیست....».
- باری، معین زاده در کتاب بشارت، می خواهد ضمن پرداختن به «ماهیت خدا، علت پیدایش او و دلیل هجرتش به آسمان،... خواننده را همراه خود به تماشای کاروان بازگشت خدای یکتا.... (به زمین) ببرد، تا «ناظر این حادثه استثنائی باشد»!
- نویسنده نشان دقیق محل اقامت خدا(بر روی زمین) را نیز می تواند در اختیار خداپرستان بگذارد. تا دیگر دست نیاز به سوی آسمان بلند نکنند.... زیرا خدا دیگر در آسمان نیست. او را باید در همین زمین خاکی جستجو کرد.
- شاید این توصیه نا سودمند نباشد که نشانی خدا را بر روی زمین به هر کس و ناکسی نباید داد. به ویژه باید مراقب نمایندگان او بود که بی تردید نخستین کسانی خواهند بود که او را از روی زمین برخواهند داشت.
به نقل از : هفته نامه نیمروز - جمعه 31 تیر ماه 1384 شماره 843
آدرس درخواست کتاب
Hoshang Moinzadeh
B.P:31
92403 Courbevoie cedex. FRANCE
Fax # 331 4768 7448
E-Mail: hoshang@moinzadeh.com
www.moinzadeh.com
~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

تاريخ رشـد و گـسترش اســلام را نمی توان فـهـمـيـد مگـر اينکـه ابتـداء
خصلـت خـشـن، تــنـد، مــهــاجــم و مــتــجــاوز آنـرا بشنـاسيـم.
مـيـرفـطـروس

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~
تهران داغ داغ
تهران داغ داغ است اما داغ ترين جايش در محله نارمك است كه در آنجا هر روز احمدى نژاد بچه محلها را جمع ميكند و براى آنها وعده شغل و تقسيم غنائم مى دهد اما معلوم نيست كه به اين وعده ها جامه عمل بپوشاند چونكه از آن طرف دفتر رهبرى و جمعيت مؤتلفه و بازارى ها هم ريخته اند و سپاه و بسيج هم همه شغل ميخواهند.
براى اين كه بازارى ها و سپاهى ها و بسيجى ها كه همه هم از هم قهر كرده اند سروصدايشان به بيرون درز نكند، به دستور رهبرى سعيد مرتضوى هم هر روز بامبولى بر سر اكبر گنجى در مى آورد و وى را تهديد به مرگ مى كند و همه مردم را گذاشته اند سركار كه كسى مزاحم احمدى نژاد نشود. باز هم كم بوده بامبول تازه اى هم بر سر فعاليت هاى هسته اى راه انداخته اند تا سروصداى اروپائى ها را هم به دنبال آورد و از اين جا هم مردم فكر نكنند چه برسرشان آمده است.
حجت الاسلام باريك بين امام جمعه شميران گفت:
حديثى هست از حضرت پيامبر صلوات الله كه ميفرمايد حرفهائى هست كه براى موش ماده شنيدن آن" كفرست. بايد مواظب باشيد كه هر كس هست نر باشد. حالا هم من ميخواهم از آن حرفها بزنم".
" آقائى ديروز در همين قلهك از من پرسيد نكند احمدى نژاد امام زمان باشد!؟ ".
"اول وضو بگيريد و بعد برويد قم خدمت نايب امام زمان حضرت آقاى مصباح ".
متن کامل اين اراجيف را در "نيمروز" بخوانيد[+]

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home