ظهـور، حکایت مـن و امـام زمـان
کتابگزاری کیهان
ظهور، حکایت من و امام زمان
از دکتر شعاع الدین شفا[*]
دیدگاه معین زاده در قصه ظهور
شبیه شیخ فرید الدین عطار در منطق الطیر است.
انقلاب اسلامی سال 1357 که حکومت آخوندهای ریاکار و فاسد را برای ایرانیان به ارمغان آورد یک فاجعه بزرگ تاریخی بود و ملتی را که می رفت بالاخره جای واقعی خود را در جهان امروز به دست آورد، به بند خرافات و عقب ماندگی های مذهبی کشید. یک نکته مثبت در این اتفاقات شوم آگاهی مردم ایران از نتایج وحشتناک دخالت مذهب در امر حکومت است که قبلاٌ تا حد زیادی از آن بی اطلاع بودند.
کتاب ها و مقالات بیشماری چه به فارسی و چه به زبان های دیگر از طرف فرزانگان ایرانی و خارجی نوشته شده و طی آنها ماهیت آخوند و حکومت مذهبی به اطلاع مردم رسیده است. تعدادی از این نوشته ها و گفتارها ضد مذهب و تعدادی در جهت مبارزه با خرافات مذهبی است نه خود مذهب. بعضی دیگر در جهت رسوا کردن گروه دستاربند شیاد است و برخی به احساسات میهنی و ضد خارجی توجه دارد، ولی در این میدان هوشنگ معین زاده روش ابتکاری خاصی را ابداع کرده که از هر جهت جالب است. وی سالها پیش کار خود را با انتشار کتاب «خیام و آن دروغ دلاویز» آغاز کرد که بسیار مورد توجه قرار گرفت و چندین بار تجدید چاپ شد و سپس کتابهای دیگر از قبیل «آنسوی سراب»، «کمدی خدایان»، «آیا خدا مرده است؟» و «بشارت»، با سبک خاص خود ارائه داد که همه آنها نقش موثری در روشنگری داشتند و آخرین آنها کتاب «ظهور، حکایت من و امام زمان» است که اخیراٌ به چاپ رسید.
معین زاده در آثار خود از سبک سور رئالیسم Surrealism استفاده می کند که در آن زمان و مکان وجود ندارد و انسان های واقعی و تخیلی با یکدیگر ترکیب میشوند. وی از توسل جستن به مسائل ماوراء طبیعه امتناعی ندارد و منظور اصلی او پیامی است که در همه آثارش به چشم می خورد: رهایی از اندیشه های پلید و سپردن اختیار به دست مردم در یک جامعه آزاد و سکولار. اگر کارگردان بزرگ ایتالیایی «فدریکو فلینی» امروز زنده بود و با مطالب «ظهور» معین زاده آشنایی پیدا می کرد، می توانست بهترین فیلم سوررئالیستی خود را بر اساس آن تهیه کند و جایزه اسکار را یک بار دیگر به چنگ آورد. جـز معین زاده و فلینی چه کس دیگری می تواند امام زمان را از چاه جمکران بیرون بکشد و جبرئیل و امام زمان را وادار به تشکیل جلسه ای برای اقدامات مربوط به سقوط رژیم سرکوبگر آخوند کند و برنامه ای را که معین زاده طرح کرده و به تصویب نهایی قادر متعال که در این زمینه حرف نهایی را می زند رسانده به مرحله اجرا در آورد؟
معین زاده نثری شیوا و روان دارد و در عین حال تا سر حد امکان واژه های اصیل فارسی را به کار می برد.
معین زاده در یک شب تاریک و بارانی با امام زمان که به توصیه خداوند به پاریس برای دیدن وی آمده است برخورد می کند و او را به منزل خود می آورد. خداوند که شخصاٌ کتابهای معین زاده را خوانده و از آنها لذت برده است، امام را نزد او فرستاده تا فکری برای ملت بیچاره و اسیر اوهام و خرافات بکند.
معین زاده نقشه ای طرح میکند که توسط جبرئیل به اطلاع خدا میرسد و به مرحله اجرا در میاید. این نقشه برای رهایی ملت ایران از بند خرافات و حکومت آخوند است و امام زمان بازیگر اصلی آن به شمار می آید.
امام از چاه جمکران بیرون می آید و واقعیت ها را که با آنچه آخوندها در جهت گمراهی و عقب ماندگی مردم عنوان کرده اند، بکلی متفاوت است به اطلاع مردم می رساند. وی فی المجلس دادگاهی برای محاکمه سران رژیمی که به مردم ایران آن همه ستم روا داشته است تشکیل میدهد که دادستانی آن با «مام میهن»، این بانوی کهن سال زیبا و نورانی است که از گوشه آسمان بر تخت روانی مجلل به زمین می آید و در صندلی دادستانی دادگاه تکیه میزند و پس از این جلسه ماجراهای جذاب دیگری روی می دهد.
دیدگاه معین زاده در این قصه شبیه شیخ فریدالدین عطار در منطق الطیر است. پرندگانی که در جستجوی رئیس تصوری خود با تحمل مشقت فراوان به کوه قاف رسیدند تا سیمرغ را برای این مقام برگزینند، از وی اثری نیافتند و چون خوب نگاه کردند، عکس خویش را در آئینه دیدند که تعداد آنها سی مرغ بود. سیمرغ وجود نداشت و فقط اتحاد آنها توام با رنج فراوان باعث رسیدن آنها به مقصد شده بود.
کتاب دارای Happy Ending است، به این معنی که نقشه معین زاده مو به مو اجرا می شود و در نتیجه آن بدون این که خون از دماغ کسی بیاید، حکومت آخوندها به قول سعدی مانند برف در آفتاب تموز آب می شود و یک حکومت ملی که باید قانون اساسی جدیدی را تنظیم کند بر سر کار می آید تا آزادی و مساوات و عدالت را پایه ریزی کند.
این نقشه یک شرط کوچک دارد تا عملی شود. این شرط چیست؟ باید کتاب«ظهور» را تا انتها خواند تا به آن واقف شد.
هـوشنگ معيـن زاده[+]
* * * * *
دکتر شعاع الدین شفا[*]، برادر استاد «شجاع الدین شفا» است که قبل از انقلاب آخرین سفیر ایران در ایتالیا بود. وی دکتری خود را در رشته علوم سیاسی از دانشگاه نوشاتل سوئیس گرفته و در وزارت امور خارجه پست های مهمی بر عهده داشت. دکتر شفا در سال 1351 به مناسبت ترجمه «سفر نامه پیتر ودلا دله» از ایتالیایی به فارسی جایزه بهترین کتاب سال را دریافت داشت.
Labels: "Hiden Imam History", "Moeinzadeh Hoshang", Iran, Islam
1 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
نوروز پیروز
Post a Comment
<< Home