Saturday, September 29, 2007

ایـران بایـد چراغ آسیا گـردد


بـا ياد و خاطرهء انسـانـی كه سر در راه آگـاهی، بـاور و روشنگری گذاشت



هشتـم مهــرماه زاد روز زنــده يـاد «احمــد کســروی» گــرامی بــاد


Ahmad kasravi
AHMAD KASRAVI
1891 - 1946

سيداحمد كسروی تبريزی در 8 مهــر سال 1269 شمسی در شهر تبريز، در يك خانواده روحانی به دنيا آمد. اجدادش عنوان ملايی و پيشوايی داشتن؛ اما پدرش حاجی ميرقاسم، از ملايی دوري گزيده و به بازرگانی پرداخته بود. سيداحمد، فارسی و قرآن و مقدمات عربی را در مكتب آموخت؛ و دوازده ساله بود كه پدرش به سال 1281 شمسی درگذشت و او خواه ناخواه مكتب و درس را ترك گفت و چندی به كار قاليبافی پرداخت و بعد، از آن كار دست كشيد و باز به مكتب رفت و در مدرسه طالبيه، نخست بار با شيخ محمد خيابانی، كه درس هيئت قديم ميیداد، آشنا شد.
در سال 1285 كه مشروطه پديد آمد، سيداحمد بدان دل بست و شيفته دليری های ستارخان و ديگر قهرمانان آزادی شد، تا مشروطه‌خواهان غالب آمدند و بساط استبداد و ”انجمن اسلاميه“ برچيده شد. دوباره تحصيل را دنبال كرد و به پايگاه ملايی رسيد.
از سال 1298 شمسی به بعد كه محمدعلی ميرزا به ايران بازگشت و بار ديگر در ايران و تبريز جنگ ها برخاست، سيداحمد كه گوشه گرفته و از اين جريانات به دور بود، از راه مطالعه مجله المقتيف و كتاب های عربی و تاليفات طالبوف به دانش های اروپايی راه يافت. در اولتيماتوم روس به ايران و جنگ مجاهدان تبريز با روس های تزاری، شب ها از بالای منبر به شورانيدن مردم می پرداخت و از آن ببعد در شمار آزاديخواهان درآمد.

کسروی انسان ژرف انديشی که می‌خواست ایران را از تاریک اندیشی برهاند
بايد انديشه آينده‌ را کرد، کسروى‌ می گفت: جامعه ايرانى‌ با اندیشه‌های زهر آگینی که بر آن حاکم می‌باشد به‌ حوض‌ پرلجنى‌ می‌ماند که‌ ما بخواهيم‌ با ريختن‌ عطر و گلاب‌ بوى‌ بد آنرا بزدائيم‌. پس نخست‌ می‌بايست‌ اين‌ حوض‌ را از لجن‌ و آب‌ آلوده‌اى‌ که‌ در آن‌ است‌ پاک‌ کنيم‌، آنگاه‌ هر عطر و گلابى‌ که‌ در آن‌ بريزيم‌، بوى‌ خود را خواهد داد.
چگونه‌ می‌توان‌ به‌ آينده جامعه‌اى‌ اميد داشت‌ که‌ در آن‌ پیروان فلان مذهب‌ به‌ دستور بنياد گذاران‌ کيش‌ خود حق‌ شرکت‌ در سرنوشت‌ سیاسی آنرا ندارند؟ و خراباتيان‌ و صوفيان‌ هر آنچه‌ را که‌ در آنست‌ هيچ‌ در هيچ‌ مى‌دانند،و شيعيان‌ نيز زندگى‌ در آنرا پلى‌ به‌ سوى‌ رفتن‌ به‌ بهشت‌ و نشستن‌ در کنار حوض‌ کوثر می‌پندارند؟!...با وجود بدآموزی هاى‌اينهمه‌ شاعران‌ بى‌ عار و بيکار و گردن‌ کلفت‌ که‌ قرن ها ريزه‌ خوار سفره قاتلان‌ و آدمکشان‌ بوده‌اند، کدام‌ ملت‌ می‌تواند راه‌ نيکبختى‌ خود را بجويــد؟!

بخـون تپيــدن كسروی
نوشته های كسروی بويژه در زمينه مسائل ديني ، خشم مذهبيون را به شدت برمی انگيخت . آيات عظام و مراجه تقليد در نجف و قم با خشم بسيار كسروی را زير تيغ حمله خود گرفته و نهايتا با صدور فتوی ، فرمان قتل وی را صادر می كنند . نواب صفوی كه طلبه ای است در نجف و از مراجع تقليد تائيديه لازم را برای كشتن كسروی گرفته است ، راهی تهران می شود تا به وظيفه شرعی خود عمل كند. در تهران شيخ محمد حسن طالقانی، امام جمعه مسجد ظهيرالاسلام پول لازم را در اختيار وی قرار ميدهد.


 kasravi Ahmad

جنـايت مُـقـدس به دست فـدائيـان اســلام


برای اولين بار درهشتم ارديبهشت 1324 ، نواب صفوی به همراه فردی به نام محمد خورشيدس، در چهار راه حشمت الدوله به جان كسروی سوءقصد ميكنند. در اين حمله موفق به كشتن كسروی نمی شوند. كسروی كه مجروح شده است به بيمارستان ميرود و نواب صفوی دستگير می شود. چند روز بعد نواب با ضمانت بازرگانی به نام اسكوئی از زندان آزاد می شود. پس از آزادی از زندان با صدور اعلاميه ای تشكيل جمعيت فدائيان اسلام را اعلام مي كند. همزمان فشار به دولت وقت برای جلوگيری از انتشار كتاب های كسروی افزايش می يابد. حجت الاسلام حاج سراج انصاری، فقيهی شيرازی و سيد نورالدين شيرازی به دادگستری تهران عليه كسروی شكايت می كنند. در اين سال ها دربار به دنبال حفظ رابطه حسنه با مراجع مذهبی است. با پشتيبانی دربار شكايت پيگيری مي شود و كسروی برای روز بيستم اسفند 1324 به دادسرای تهران احضار ميشود. فدائيان اسلام از روز دادگاه وی با خبر شده و تصميم می گيرند تا در اين روز برای بار دوم به جان وی سوءقصد كنند. 8 نفر برای اين عمليات انتخاب می شوند. در ساعت نه صبح، زمانی كه تنها چند دقيقه از ورود كسروی به اتاق بازرس نگذشته بود ،مظفری و برادران امامی وارد اتاق شده و به سمت كسروی و همراه وی حدادپور تيراندازی می كنند. و پس از آن كه از كشته شدن كسروی اطمينان يافتند، الله اكبر گويان از اتاق بازرس خارج شده و بهمراه ساير اعضاء گروه از كاخ دادگستری مي گريزند!!!
كشتن كسروی، تنها كشتن يك انديشمند مخالف نبود. كشتن كسروی، كشتن سمبل آزاديخواهی، ترقی طلبی، دگرانديشی و نوانديشی بود.

قتل نويسنده، قتل فرهنگ است. اگر قتل فرهنگ افتخار است و يا گامی است در راه اجرای حكمی الهی، پس اين افتخار صواب‌آفرين را از عاملان و آمران و حاميان اين قتل نگيريم. اين فخر ايشان را ارزاني باد! پس دادرسی بايد تا روشن كند كه كسروی را چه كس و كساني كشتند. پرونده قتل كسروی همچنان گشوده است. همه كسانی كه استقرار جامعه‌ای بر پايه عدل و داد و آزادی و برابری را در ايران خواهانند می‌بايد رسيدگی مجدد به پرونده قتل كسروی را خواستار شوند. تا اين ظلم بزرگ برجاست كجا می‌توان از داد و دادگستری سخن گفت!

کتب و رسالات پژوهشی احمد کسروی:
كار و كوشش كسروی (تاريخ‌نويس و زبانشناس) بيشتر پـژوهش و مطالعه در تاريخ و زبانشناسی بود، در اين دو رشته، مقالات و رسالات بسيار نفيسی از خود برای ما گذاشت.

1 – کتاب كارنامه اردشير بابكان از پهلوی به فارسی
2 - تحقيق در رشته تاريخ و زبانشناسی - پـژوهش درباره نيم زبان ها و دفتر آذری يا زبان باستان – رسـالـه تاريخ و زبان آذربايجان و تاريخ و زبان ارمنستان
3 - کتاب تاريخ پانصدساله خوزستان
4 - مقاله‌ای درباره تبار صوفيه در آينده
5 - تاريخ هجده سالة آذربايجان
6 - كتاب النجمه‌الدريه را در دو جلـد
7 - كتاب شهرياران گمنام در سه جـلـد
8 - كتاب چرا از عدليه بيرون آمدم؟
9 - كتاب آيين در دو جـلـد و کتاب ورجاوند بنياد
10 – ماهنـامـهً آئيـن - مجله پيمان - روزنـامهً پـرچـم ”از هر آلودگی و ناپاكي مبرا بود“.
11 – کتاب صـرف و نـحـو زبـان عربی
12 – رسالهً تاريخچه شير و خورشيد
13 – کتاب تاريخ مشروطه ايران
14 - كتابهای بهائيگری، صوفيگری، شيعيگـری، در پيرامون خرد، در پيرامون روان، دين و جهان، راه رستگاری، پندارها، و حافظ چه می‌گويد؟
15 - كتاب دادگاه


يــاد و راهش پـايــدار

برگرفته از: كسروی [+](سيداحمد) /يحيی آرين‌پور


Labels: , ,

Saturday, September 15, 2007

ديــدن هـلال مــاه


نيمروز دلنشين روز اول

بيتـا يـاری (و. فرياد)


چهارشنبه جُنگ ماه يابی در آسمان و اعلام ماه رمضان در ايران بر پا بود. بازهم مثل هميشه علما و مراجع(!؟) دنبال ماه شب اول در آسمان بودند و مردم گوش به راديو و تلويزيون که آيا فردا (5 شنبه) رمضان است يا نيست و خوشبختانه ماه آن شب ديده نشد.


تا ظهرروز بعد هر لحظه از راديو اعلام ميشد که امروز (5 شنبه) اول ماه رمضان نيست! اينطور بود که اغذيه فروشی های تهران باز بودند و می توانستی چيزی را در خيابان بخوری، بدون اينکه احساس کنی داری جرمی امنيتی را مرتکب می شوی يا احساس کنی که هر لحظه ممکن است گشت امر به معروف و نهی از منکر(که اين چند ساله برای جلوگيری از خوردن مردم در ماه رمضان بطور سراسری در حال گشت زنی هستند) بريزند و تو را ببرند.


ديروز بعد از مدت ها جامعه جوری شده بود که همه راحت بودند؛ آن کس که روزه بود برای خودش و آن کس که نبود هم برای خودش راحت بود. بدون اينکه به مردمی که روزه نيستند فشار آورده شود، بدون اينکه روزه خواری جرمی حساب شود. بدون اينکه اسلام به خطر بيافتد و يا قلب مردم روزه دار جريحه دار گردد!!!
در اين سالهای اخير آن قدر فضای مملکت ما را امنيتی کرده اند که بتوانند با يک روزه خواری کوچک که جرمی نيست و فقط به خدای هر کس مربوط ميشود جرمی بزرگ همانند اقدام عليه امنيت ملی جلوه دهند و فرد را به جايی ببرند که عرب نی انداخت!


بعد از اذان ظهر بود که دفتر خليفــه خـانــه! اعلام کرد که امروز (5 شنبه ) اولين روز ماه رمضان هست. آن وقت بود که دوباره لرزه بر اندام مردم افتاد که الان است به خيابانها بريزند و روزه خوار بگيرند! حالا اشتباه ايشان بوده که ماه را سر ظهر ديده اند، مردم بايد تاوان بدهند؟! چه آن کسيکه می خواسته روزه بگيرد چه آن کسی که مايل نيست روزه بگيرد!
...کـُپی شــده از سايت« پيـک نت»

!+!+!+!+!+!+!


... و سـرانجـام آخوند خامنــه ای سوت آغـاز مـاه رمضـان را زد !!!



علت تأخير ۱۴ساعته در اعلام اول مــاه رمضان

آخـونــد عليرضا موحدنـژاد، عضو كميته علمی(؟) ستاد استهلال دفتر خليفــه خـانــه، خـامنـه ای، گفت:
تا ساعت 22 شب قبل از شروع ماه مبارك نيز گزارشاتی خدمت مقام معظم رهبری(؟) رسيد كه ايشان گفتند: « گزارشات به اندازه‌ای نيست كه اطمينان‌آور باشد! ».


باز هم گزارش‌های ديگری بررسی شد و با چند نفر ديگر نيز تماس حاصل كرده‌ايم،دوباره خدمت ايشان ارايه كرديم تا اين‌كه تقريبا نزديكی‌های ظهر روز بعـد برای مقام معظم رهبری اطمينان حاصل شد كه هلال ديده شده
است...!


آخـونــد عليرضا موحدنـژاد، يکی از مفت خورهای خليفــه خـانــه، علت تأخير 14 ساعتهء شروع مسابقــهء روزه گرفتن را به گردن مــاه انداخت و گفت:
« اين هلال رمضان يكی از سخت ‌ترين هلال‌های دو – سه دهه‌ء اخير بوده است!؟ »


Labels: , ,

Friday, September 07, 2007

محفـلی زنانــــه


کوکتل پارتی "ابوالفضل"

يادداشتهای يک خبرنگارزن



برپايی سفره‌های مذهبی در ايران كه محفلی زنانه است و سابقه‌ای طولانی در كشورمان دارد و همواره مذين به نام‌های ائمه و معصومين " مثل سفره حضرت ابوالفضل (ع)، حضرت رقيه (س) " بوده است اين روزها بساطی برای خوشگذرانی، خريد و فروش، بنگاه ازدواج، فالگيری، سحر و جادو و محفلی برای شوی لباس زنان در بستر جلسه دعاخوانی است.
در مراسم سفره‌های مذهبی در گذشته سوره‌هايی از قرآن و دعاهايی از مفاتيح‌الجنان قرائت می‌شد و زنان همسايه و اقوام برای دعاكردن برای نيت بانی كه همان صاحبخانه بود دور هم جمع می‌شدند. سفره ای از نان و پنير و سبزی، عدس پلو، آش و كاچی پهن می‌كردند و هر زنی نيز به نيت تبرك، نان و پنيری از اين سفره را برای خانواده‌اش می‌برد اما امروز...
امروز...
سفره ها پر ملاط تر و رنگين شده است، زنان برای شركت در اين مراسم ها مثل مجالس عروسی ساعت‌ها در آرايشگاه به سر می برند و بهترين لباس‌های خود را با آخرين مدهای روز می‌پوشند. صاحبخانه هم سفره‌ای را پهن می‌كند كه هر چه بلند بالاتر و پر رونق‌تر باشد، پرستيژ و كلاس صاحبخانه را بيشتر می‌رساند.


مجلس گردانی به نام "خانم جلسه ای" نيز به اين مجالس دعوت می‌شود كه هم قرآن و دعا می‌خواند، هم مداحی و مولودی خوانی می‌كند و هم احكام دين را تفسير می كند. (البته در دهه ۵۰ اين مجلس گردان‌ها مرد بوده‌اند.) اين روزها خانم‌های جلسه‌ای حق‌الزحمه‌هايی بابت يك تا ۲ ساعت حضور در مجالس می‌گيرند كه رقمی بين ۲۰ تا ۲۰۰ هزار تومان است و خانم جلسه‌ای هر محله‌ای نيز با كمك‌های مالی زنانی كه در اين جلسات حاضر می‌شوند سيستم‌های صوتی می‌خرند تا حنجره شان خيلی آسيب نبيند.
در اين مجالس زنان برای مسائل خصوصی هر خانواده‌ای هم دعا می‌كنند. مثلاً خانم جلسه‌ای در ميكروفون اعلام می‌كند " برای سبز شدن دامان فلان خانم همه يك صلوات بفرستيد" (كنايه از بچه دارشدن)
خرافه‌ها نيز به اين مجالس راه پيدا كرده‌اند بطوری كه دختران دم بخت حاضر در مجلس را دور هم می‌نشانند و هر آنچه كه ته مانده سفره است روی سر آنها می‌تكانند تا "سفيدبخت" شوند. يا اينکه "کاچی" سفره حضرت رقيه را اگر زنها به خانه می برند هيچ مردی نبايد آن را بخورد. برای مردها حرام است... يا اينکه اگر مجلس سفره در يک مناسبت شادی مثل ولادت يکی از ائمه و امامان برپا باشد می گويند هر کسی که برقصد حاجت می گيرد و ....


جالب‌تر اينكه تفاسير مدرنی از احكام دين را از زبان خانم جلسه ای‌ها در اين مجالس می‌توان شنيد. بطور مثال اينكه " نماز خانم‌ها با لاك ناخن مشكلی ندارد، مهم اينست كه دختران ما نماز بخوانند و بعداً خودشان به اين نتيجه می‌رسند كه بايد بدون لاك، نماز بخوانند..."
در حاشيه اين مراسم، زنان، انواع لباس، لوازم خانه، لوازم آرايش و... را برای فروش می‌آورند و با استقبال خوبی هم مواجه می‌شوند.
البته در همه چيز استثنا وجود دارد، اما عموم اين مجالس به سمت و سويی غير از هدف اصلی شان می روند. اينها همه را گفتم تا بگويم اين مجالس مذهبی كه به اسم حضرت ابوالفضل و... شكل می‌گيرد روزگاری فقط مجلس دعا بود، اما امروز تنها بهانه‌ای برای جمع شدن زنان محله و خويشاوند دور همديگر است تا داشته های هم را به رخ يكديگر بكشند، به چشم و هم چشمی‌هايشان دامن بزنند، با سحر و جادوهايی كه می‌خوانند زندگی‌ها را از هم بپاشانند و در پايان مراسم هم بزن و برقصی به راه بيندازند.
همه چيز يک جور ديگر شده...

کُپــی شــده از سايت «پيک نت»

!+!+!+!+!+!


اسماعيل نوری علا می گويــــــد: « امام مرده سخن می گويد! »[+]
اکنون جمهوری اسلامی کلاً مذهب «شيعهء دوازده امامی» را وا نهاده است تا با نشاندن «امام خمينی» بر مسند انبياء، و بر اساس «احاديث» او مذهب «خمينيسم» را بوجود آورد و بر بنياد آن عمل کند.


Labels: ,