Wednesday, February 28, 2007

نـوروز پـايــدار است


نــوروز مـانــدگار است


... وقتی که سپـاهيـان «قـُتيبـه» سـردار عـرب ، سيستـان را بـه خـاک و خـون کشيـدنـد، مـردی چنگ نـواز، در کـوی و بـرزن شهـر - کـه غـرق خـون و آتش بـود - از کشتـارهـا و جنـايـات «قـُتيبـه» قصـه هـا می گفت و اشک خـونين از ديـدگان آنـانی کـه بـازمـانـده بـودنـد، جـاری می ساخت و خـود نيـز، خـون می گريست ... و آنگاه بـر چنگ می نـواخت و می خـوانـد:

بـا اين هـمـه غـم
در خـانــهء دل
انــدکی شادی بـايـد
کـه گاهِ نــوروز است ...


جستـاری برگرفتـه از کتاب «ديـدگاه هـا»[+] - «علـی ميـرفطـروس»

Wednesday, February 21, 2007

امامزاده هـای گـره گشـا


تعريف «ديـن» از زبان احمد کسروی در کتاب " شيعيگـری " 1323–1944

راستی را دين برای آن است که مردمان چندين بی خرد و نا فهم نگردند که زندگی خود را رها کنند و به داستان های هزار و سيصد سال پيش پردازند و در ميان مردگان کشاکش اندازند. کسانی که اين ها را از دين می شمارند معنی دين را ندانسته اند!
« ديـن » شناختن معنی جهان و زندگانی و زيستن به آئين خـرد است. « ديـن » آن است که امروز ايرانيان بدانند که اين سرزمينی که خدا به ايشان داده چگونه آباد گردانند و از آن سود جويند و همگی با هم آسوده زيند و خاندان هائی به بينوايی نيفتند و کسانی گرسنه نمانند و دهی ويرانه نماند و زمينی بی بهره نباشد. « ديـن » آن است که امروز توانگران ايران سرمايه های خود را در راه کشيدن جوی ها و پديد آوردن چشمه ها و آباد گردانيدن ده ها بکار اندازند که هم اين ويرانی ها از ميان برخيزد و هم هزاران خاندان های گرسنه و بينوا از بدبختی رها گردند. « ديـن » اين است که خدا خشنود خواهد بود. گفتگو از کشاکش علی و ابوبکر چيست که خدا آن را خوش دارد و به کسی به اين نام مزدی دهد؟! ...
کسروی
در باور خرافی شيعيان
" « چهارده معصوم » همه کارهً خدايند و در گردانيدن جهان ياران او (خــدا) می باشنـد!؟"
باور انبوه شيعيان به همين است و در سختی ها به آنان روی می آورند و گشايش کار می خواهند.
امامان بمانند، که خويشاوندان آن را – از " حضرت عباس " و " علی اکبر " و " زينب " و " اُم کلثوم " و " سکينه " و ديگران – دست اندر کارهای جهان و ياوران خدا می پندارند!؟
در انديشهً شيعيان « هر گنبدی گره از کار تواند گشايد و هر سقاخانه ای "مـراد" تواند داد.
اين همه گنبد ها که از بزرگ و کوچک برپاست جز برای اين کار نيست!"»
آيا مردمی با اين باورها گمراه نيستند؟! چه گمراهی بالاتر از اين که « مـردگان هيچ کاره » را همکار خدا شناسند؟! چه دليلی هست که امامانتان ياوران خدايند؟ شما خدا را چه دانسته ايد که نيازمند ياورش می شماريد؟ راهنمای « عـوام » مُلايانند و اين باورهای بی دينانه را آنان ياد داده اند و اکنون هم می دهند.
آن بارگاه ها که در مشهد و قـُـم و شيراز و اصفهان و عبدالعظيم و بغدا و سامره و کربلا و نجف و ديگر شهر ها است و شيعيان به زيارت روند خود جداگانه داستانی است!؟ هر يکی « بُت خانهً با شکوهی می باشند ». آيا اين بُت پرستی نيست؟

Saturday, February 10, 2007

انقلاب اسلامی ایــران - 3


علی میرفطروس

تأمـّلاتی دربارهء «انقلاب اسلامی ایران»!

(بخش سوم و پایانی)


* ما مردمی هستیم کــه غالباً، آینده را فدای گذشتهء ناشاد می کنیم و در این مسیر، حتّی همـهء داده هـا و دستاوردهای مثبت گذشته را، نـفی و یا همهء راه هـا و پُـل هـا را خــراب می کنیم. «انقـلاب شکوهمنداسلامی»، محصول همین بی اعتنائی ها و عدم آینده نگری های ما است.

* برای من، نه نظام جمهوری مطرح است و نـه رژیم سلطنتی. متـأسفـانه بسیاری از روشنفکـران و سروران سیاسی مـا - خصوصاً در خـارج از کشور - بـا طرح «شبه مسئله» هـا، مسئلـهء اساسیِ اتحـاد و همبستگی ملّی برای رهایی ایران را فراموش کرده اند.

* دربارهء حملهء احتمالی آمریکا، موضع بسیاری از روشنفکران و رهبرانِ سیاسی ما چنانست که گویی از زبان سران و رهبران جمهوری اسلامی سخن می گویند!!!


اینکه در جامعه ای مثل ایران (نه در جامعهء سوئیس یا فرانسه و انگلیس) در جامعه ای مثل ایران (با آن گذشتهء تاریخی و آن ساختار ایلی - روستائی و خصوصاً با توجه به حضور روس ها که همیشه چشم به منافع ملی ما داشتند) در چنان جامعه ای آیا ابتداء تجدد و توسعهء ملی، مقدّم بود یا استقرار آزادی و دموکراسی سیاسی؟ مسئلهء بسیار مهمی است که باید منصفانه به آن پرداخت. بطوریکه گفتم: روشنفکران عصر مشروطیت و رضاشاه - عموماً - به توسعهء ملّی، سوادآموزی، تجدّدگرائی، استقرار امنیت و حکومت قانون، جدائی دین از حکومت، وحدت ملّی، ناسیونالیسم، و به ایجاد مدارس و آموزش و پرورش نوین توجه داشتند و از آزادی و دموکراسی سیاسی، سخن چندانی نگفته اند (از میرزا آقاخان کرمانی و میرزا فتحعلی آخوندزاده بگیرید تا کاظم زادهء ایرانشهر، محمدعلی فروغی، عارف قزوینی، فخرالدین شادمان، کسروی و دیگران). آنها معتقد بودند در جامعه ای که 95% افراد آن بیسواد هستند، آزادی و دموکراسی سیاسی نمی تواند معنائی داشته باشد. در واقع رضاشاه بر زمینهء این اعتقاد عمومی روشنفکران آن زمان ظهور کرد و محصول آن شرایط مشخص تاریخی بود. و بطوریکه گفتم: این اعتقاد به «بیسوادی عوام» و کم بهاء دادن به آزادی و دموکراسی سیاسی، در عقاید عموم روشنفکران دورهء بعد هم وجود داشت با این تفاوت اساسی که بر خلاف روشنفکران مشروطه و دورهء رضاشاه (که معتقد به تجدّد و توسعهء ملّی و رواج آموزش و پرورش نوین بودند) روشنفکران بعدی، ضمن جهل از ماهیت آزادی و دموکراسی غربی و مخالفت با آن، معتقد به «بازگشت به خویش» یا «بازگشت به سرچشمه» (یعنی بازگشت به اسلام و فلسفهء تشیع) بودند، مثلاً جلال آل احمد معتقد بود که: «ما نمی توانیم از دموکراسی غربی سرمشق بگیریم، فقط وقتی می توان در این مملکت دَم از آزادی و دموکراسی زد که بسیاری از مقدمات آن فراهم شده باشد، برای اینکه کسی که اُجرتِ مدتِ بیکار شدن افراد را می دهد تا آنها را بپای صندوق های رأی ببرد و یا کسی که فقط وسیله مجانی رفت و آمد اهالی یک حوزه را بپای صندوق رأی فراهم می کند، آخرین نفری است که رأی مردم را در دست دارد. چنین انتخاباتی چیزی جز انتخاب عوام نخواهد بود ...».
[+] ادامـــهء متن کامل

Tuesday, February 06, 2007

آبگيـری ســد سيونــد


آی ايــرانــی!



Cyrus the Great


ايرانی!
مغول‌ها و تازيان و همه‌ء قبايل بيابانگرد ويرانگر كه بر اين سرزمين اهورايی تاختند به پاس نيكی اين مرد بزرگ بر آرامگاه او گزندی نرساندند اما افسوس كه تمام تلاش‌ها برای جلوگيری از آبگيری سد سيوند در داخل و خارج ايران بي‌نتيجه مانده و شمارش معكوس برای آبگيری سد سيوند و نابودی هميشگی آرامگاه كسی كه تا ابد افتخار بشريت است ، آغاز شده ، اگر نمی‌خواهيد آيندگان ما را به بی لياقتی ياد كنند ، اگر نمی‌خواهيد اين لكه‌ی ننگ كه ساخت يك سد اينگونه بخش بزرگی از يادگارها و تمدن هخامنشی را به آب داد تا جاودان بر دامن نسل ما بماند، كاری كن :
نمي‌گويم حاشيه‌‌ی امن خود را به‌خطر بيانداز
نمی‌گويم همچون نياكان دلير و غيرتمند خود جان بر سر باور خويش فدا كن...
تنها يونسكو می‌تواند به سكوت شگفت‌آور خود پايان دهد و پاسارگاد را كه جزو ميراث بشريت به ثبت رسيده نجات دهد.
چند دقيقه وقت بگذار و به پايگاه‌های يونسكو، كه در زير نشانی پست الكترونيك آن‌ها آمده ، متن انگليسی راايميل كن.
بگذار تا بدانند خون رستم و گودرز و سياوش و گيو هنوز در رگ‌های ما جاريست‌ . بگذار تا باور كنند كه آريوبرزن‌ها وبابك‌ها هنوز در اين سرزمين زنده‌اند.

لطفا فقط چند دقيقه از وقت تان را به پاسارگاد دهيد
و اين جملهء ساده و کوتاه را به موسسات زير بفرستيد:


Please save Pasargad The city and mausoleum of Cyrus the Great
*****
Please dedicate a few minutes of your time to pasargad
And send this simple and short sentence to the following organizations:

Please save Pasargad The city and mausoleum of Cyrus the Great

*****
[+]...ادامـهء ليست کامل ايميل آدرس ها و

Monday, February 05, 2007

زنـدگـی و بـاورهـای حــلاج


دریـچــه ای بر باغِ بسیار درخت

زندگی و عقاید حسین بن منصور حــلاّج

تهیــّه و اجراء:

.:: آلـمـا ::.

Alma


برنامه ای از تلویزیون AFN [+](تصویر ایران)
این برنامــهء ارزشمند را می توانید در شبکهء جهانی اینترنت به نشانی زیر ببینید، لطفاً کلیک فرمائید:

[+]زندگی و عقاید حسین بن منصور حــلاّج