Friday, July 07, 2006

ناصر خسرو قباديانی - 2


REFRESH ONCE PLEASE

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


ناصر خسرو قباديانی
صدای طغيان، تنهائی و تبعيد
(بخش دوم )
(فصل دوم از کتاب در دست انتشار «تاریخ در ادبیات») *
علی میرفطروس



* تبعید، تنهـا یـک مفهوم جغرافیـائی نیست، بلکـه بیشتر - و مهم تر – یـک مفهوم درونی، عاطفی و فرهنگی است. تبعید: حسرتِ «خواستن»هـائـی ست که در حیرتِ «نتوانستن»ها پَر پَر می شوند و می سوزند ... و تبعیدی کسی ست که تنها از پشتِ شیشـه های اشک، میهن و مجبوب خویـش را بخاطر می آورد.

* ناصرخسرو در سراسر اشعارش، کینه سوزانی نسبت به فقهای زمـانش ابراز می کـند. بـه جرأت می توان گفت کـه در سراسر قـرن پنجـم/یـازدهـم هیچ شاعری همانند ناصرخسرو علیه مظالم اجتمـاعی و سالـوس و ریــای فقهـای حاکم پیکار نکرده است.

« بـگذر ای بـاد دلـفروز خـراسانی!
بر يکی مانده به يمگان درّه، زندانی
ُبرده اين چرخ جفا پيشه به بيدادی
از دلش راحت و زتنش، تن آسـانی
گشته چون برگ خزانی زغم غربت
آن ُرخ ِ روشن ِ چـون لاله ُنعمـانـی
بی گناهی شده همواره بر او دشمن
تُرک و تازیّ و عراقی و خراسانی».

تبليغات ناصرخسرو عليه فقهای خشک انديش و نيز خصلت سياسی مبارزات او در حمايت از دولت فاطميان مصر و دشمنی با رقيب سرسخت آنان (عباسيان بغداد) و همچنين مبارزه عليه مظالم ترکمانان سلجوقی، همه و همه، باعث شدند تا ناصرخسرو بزودی مورد دشمنی و تکفير شریعتمداران قرار گيرد .
در سال 452 / 1060 با فتوی و تحريک فقهای بلخ، گروهی اُوباشِ متعصّب با کارد و دشنه و تير و کمان به خانه ناصرخسرو شبيخون زده و «قصد جان او کردند» .در اين شبيخون، خانه و اموال ناصرخسرو تاراج شد و به غارت رفت

ادامــهً متن کامل بخش دوم " ناصر خسرو "[+]

mirfetros.com[+]

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~



تاريخ در ادبيات
علی میرفطروس
275 صفحه، بهاء: 10 يورو= 10 دلار
مرکز پخش: انتشارات فروغ، کُلن (آلمان)
تلفن - فاکس 2019878 ( 221-0049 )
Foroughbook@arcor.de



~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


بی‌خــدا و کـافـرم؛ از اهـل ايـمان نـيـسـتـم
زادهً ايـران‌زمـينـم؛ نــه! مـسـلـمـان نيـسـتـم

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

Wednesday, July 05, 2006

نقــد کتاب « بشـارت »


REFRESH ONCE PLEASE


~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


«آهای خدا پرستان روی زمین چه نشسته اید که خدا مرده است»

«اهورامزدا»، «یهوه»، «پدرآسمانی»، «الله» همچنین«اهریمن»، «ابلیس» و «شیطان» بخشی از مخلوقات فرهنگی و دل مشغولی های فکری بشر می باشند، و هیچیک واقعیت عینی ندارند. نیازها آنها را آفریده و همین نیازها هم از میانشان خواهند برد.

هیچ چیز مقدس نیست،هیچ اندیشه ای در بر گیرنده تمامی حقایق نمی باشد، وحی منزل سخن بیهوده ای است که انسانهایی بافته و به جان عقل انداخته اند و مدعیان رسالت بوده و هستند که اغلب مبتلا به «توهم شخصیت» گشته اند!

اللــه یک باور سست بنیاد مذهبی می باشد که چنانچه با اندک خیزشی از ناحیه عقل آزاد رو به رو گردد، به سهولت فرو می ریزد.

شهریار شیرازی نویسنده کتاب «پیامبران خرد در پیکار با تاریکی هزاره ها»
نقــدی بر کتاب «بشارت، خدا به زادگاهش باز می گردد» به قلـم هوشنگ معين زاده[+] نوشته است که خواندنی است.
متن کامل نقــد[+]

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


بی‌خــدا و کـافـرم؛ از اهـل ايـمان نـيـسـتـم
زادهً ايـران‌زمـينـم؛ نــه! مـسـلـمـان نيـسـتـم

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~