Wednesday, June 28, 2006

صـدای طغيـان، تنهـائی و تبعيـد


REFRESH ONCE PLEASE

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


ناصر خسرو قباديانی:
صدای طغيان، تنهائی و تبعيد


(بخش اول)
(فصل دوم از کتاب در دست انتشار «تاریخ در ادبیات»)
علی ميرفطروس


علی ميرفطروس



* اشعار ناصرخسرو را می توان اولین نوع «شعر ایدئـولوژیک» در ادبیـات
پارسی بشمار آورد.
* ناصرخسرو، سرآغاز ِ دوره ای ست که طی آن، فرهنگ شاد و حمـاسه
دنیاگرای ایرانِ پیش از اسلام، در تصوّف ناشاد و عـرفانِ دنیاگریز بعـد از
اسلام مُضمحل گردید.
* ناصرخسرو در اشعارش از «خـِرَد» و «علم» ستایش ها کرده است، اما
باید دانست کـه این ستایش ها - اسـاسـاً- در خدمت اعتقـادات دینی و
بقصد توجیه عقلی عقاید اسماعیلی ِ او بوده است.


« بـگذر ای بـاد دلـفروز خـراسانی!
بر يکی مانده به يمگان درّه، زندانی
ُبرده اين چرخ جفا پيشه به بيدادی
از دلش راحت و زتنش، تن آسـانی
گشته چون برگ خزانی زغم غربت
آن ُرخ ِ روشن ِ چـون لالة ُنعمـانـی
بی گناهی شده همواره بر او دشمن
ترک و تازیّ و عراقی و خراسانی». (1)

قصايد بلند و کلمات مطنطن، هيکل بلند و چهرة پرهيبتش را عيان می کنند.
ناصر خسرو قباديانی در سال 394 /1004 در قباديان بلخ بدنيا آمد و دوران کودکی و نوجوانيش در همين شهر به تحصيل علوم متداول زمان گذشت. خانوادة ناصرخسرو از اعيان محترم و معروف منطقه بود و او در نخستين سال های جوانی، کارگزار، دبير ديوان، عامل و مستوفی حکومت بود و خصوصاً در عصر سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی و سپس در دستگاه طغرل سلجوقی، موقعيت و مقام درباری داشت. (2) طبع پرشور و سرشت نوجوی ناصرخسرو، او را به مطالعه فلسفه ها و اديان مختلف کشانيد (3) بطوری که حتّی با علم طب، نجوم، فلسفه يونان و رياضيات نيز آشنا شد.
عصر ناصرخسرو، عصر اختلافات خونين مذهبی، فقدان امنيت اجتماعی و آشفتگی های گسترده سياسی بود. بازار جدال های مذهبی چنان گرم بود که پيروان مذاهب شافعی، حنفی، اسماعيلی، شيعه امامی و غيره، ضمن انتقاد و دشنام به «مذاهب باطل»، تهمت های سختی به يکديگر نسبت می دادند و در اين راه، حتّی از وقاحت و بی شرمی نيز پرهيز نمی کردند. (4)
دامنه اختلافات و کشمکش های مذهبی در اين دوران چنان وسعت داشت که از حوزه عوام به عرصه خواص کشيده شد و نه تنها علمای مذهبی درنفی مذاهب يکديگر «رديـّه» ها نوشتند، بلکه شاعران زمان نيز در اين تعصّبات و جدال های مذهبی شرکت کرده و به هجو و انتقاد مخالفان خود پرداختند و حتی تهمت های مذهبی را وسيله ای برای انتقامجويی های شخصی قرار دادند بطوری که - مثلاً - ظهيرالدين فاريابی، يکی از پيروان عقل گرای معتزله را چنين دشنام گفته است: [+] ادامــه متن کامل


~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


بی‌خــدا و کـافـرم؛ از اهـل ايـمان نـيـسـتـم
زادهً ايـران‌زمـينـم؛ نــه! مـسـلـمـان نيـسـتـم

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

Wednesday, June 21, 2006

نسل روشنفکران دوره مشروطه


REFRESH ONCE PLEASE

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


مسلک ما عشق و معشوق ما ايران جوان و آزاد است


نگاهي به زندگي و انديشه هاي کاظم زاده ايرانشهر
مسعود لقمان


منتشر شده در شماره اردیبهشت و خردادِ ماهنامه ی « ایران مهر »



کاظم زاده ايرانشهر



* نسل روشنفکران دوره مشروطه، نسلي است که کوششي پيگير ، براي بازشناسي و بازنمايي هويت ايراني مي نمايد، نسلي که با پايي در تاريخ و فرهنگ ايران و دستي در تمدن باختر زمين، در پي بازيابي هويتِ تاريخي و فرهنگِ ملي ماست

* کاظم زاده تا نام و نشان ايرانشهر در جهان پايدار است، همواره جاويدان و برقرار خواهد بود و ارزش شرکت او در پايه ريزي نهضت ادبي و فکري ايران، مورد قبول و تصديق نسل کنوني و نسل هاي آينده ايران خواهد بود


برماست که دستاوردهاي فکري و فرهنگيمان را، به ويژه از آغاز جنبش مشروطه دنبال کرده و خط سير و چگونگي انتقال آن ها را از نسلي به نسل ديگر، در گذر زمان، پيگيري کنيم تا مانع گسست ذهني و آگاهي تاريخي نسل کنوني شويم، بدين روي ياد کردن از کساني که از دل و جان به اين ميهن، عشق ورزيدند و در راه سربلندي و سرفرازي آن از هيچ کوششي فروگذاري نکردند، بسيار ارجمند است. همچنين بر ما بايسته است، روشنفکران دوره مشروطه را بشناسيم و از تجربه ي شکست ها و پيروزي هاي آنان براي ساختن ايران فردا بهره گيريم.
دوره اي که به گفته ي شاهرخ مسکوب: « يکي از چرخش هاي دوران ساز تاريخ معاصر ايران رخ داد، دنيايي فروريخت و دنيايي سر برکشيد. »
اگر بخواهيم ويژگي روشنفکران آن دوره را در يک عبارت بيان کنيم، مي توانيم آنان را « روشنفکران فرهنگ ساز » بناميم، چرا که به گفته ي دکتر علي ميرفطروس: « در کشورهايي که هنوز نهادهاي مستقل مدني شکل نگرفته و تقسيم کار اجتماعي چنداني هم در آن ها صورت نگرفته، معمولاً روشنفکري با سياست آميخته است، با اين حال بايد تاکيد کرد، وظيفه اصلي روشنفکر، ايجاد فضاهاي ذهني مناسب براي تعالي و نيکبختي جامعه است. به عبارت ديگر؛ وظيفه روشنفکر فرهنگ سازي است نه سياست بازي! او عهده دار مهندسي فکري و مديريت ذهني جامعه است، مثلاً روشنفکران عصر مشروطه اساساً در پي قدرت ( يعني کسب قدرت سياسي ) نبودند بلکه بيشتر به دنبال ايجاد ذهنيت عقلاني و بسترسازي براي استقرار جامعه ي مدني بودند. »
نسل روشنفکران دوره مشروطه، نسلي است که کوششي پيگير ، براي بازشناسي و بازنمايي هويت ايراني مي نمايد، نسلي که با پايي در تاريخ و فرهنگ ايران و دستي در تمدن باختر زمين، در پي بازيابي هويتِ تاريخي و فرهنگِ ملي ماست.
ادامــهً متن کامل[+]


~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


بی‌خــدا و کـافـرم؛ از اهـل ايـمان نـيـسـتـم
زادهً ايـران‌زمـينـم؛ نــه! مـسـلـمـان نيـسـتـم

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

Sunday, June 11, 2006

آزادی و آزادگی


REFRESH ONCE PLEASE


~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~



به سوی سر فرازی ( بخش نخست )


حجت ا- كلاشی


* انقلاب سال 57 با عنوان "جمهوری اسلامی" قلب تمام مفاهیم مترقی مشروطه بود و راستی را که انقلابی بود بر علیه مشروطه، تا حکومت دیکتاتوری

* نیاز جامعه‌ی ما دست یافتن به زندگی بر پایه خرد است؛ بطوری که مردمان نیازهای زندگی خویش بشناسند وبه عرصه‌ی گفتگو و چخش اجتماعی که به گفته‌ی "آرنت" «عرصه‌ی تجلی‌هاست» در آیند و آنگاه راه‌کارهای شایسته‌ی آن نیز بیابند و حکومتی بر این خواسته از میان خویش پدید آرند كه بستری چنین فراهم آورد و از آن پاسداری کند

* ما هر كدام چه یك تن، چه بسیار، در جریان مبارزه، هسته‌های مقاومتیم. هسته‌هایی كه روحش از خِرد و هدفش مشروطه است. نقش‌های خود را در این مبارزه شناخته و به رسمیت بشناسیم

امروز دوباره از میان گفت و گوی مردمان به گوش می‌رسد که می‌گویند: «کار ایران با خداست» و با نگرانی می‌پرسند «سرانجام ایران چه خواهد شد؟» و این پژواکی است از پسِ دو خیزش، یک قیام بزرگ و یک انقلاب.ادامــه متن کامل[+]

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


بی‌خــدا و کـافـرم؛ از اهـل ايـمان نـيـسـتـم
زادهً ايـران‌زمـينـم؛ نــه! مـسـلـمـان نيـسـتـم

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~