Saturday, November 30, 2002

اسلامشناسي « تعاليم قرآن و محمد »



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»



تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

««« تعاليم اخلاقي و اقتصادي - اجتماعي قرآن و ” محمد ” »»»

« هر طبقهْ استثمار گر ؛ ميكوشد اخلاقي را به زحمتكشان تلقين كند تا دست و پاي ايشان را ببندد و به آنان : تواضع ؛ صبر ؛ قناعت و فرمانبرداري را توصيه نمايد . »
تبليغات و تعليمات ديني محمد بيشتر بر اساس دعوت مردم به اطاعت از خداي يكتا و ترساندن آنها از روز قيامت و عذاب جهنم قرار داشت.
بسياري از سوره ها و آيه هاي قرآن براستي ««« مانيفيست ترس و تهديد است »»» و عده اي از محققين ؛ بدرستي مي نويسند كه :
مهم ترين عامل حيات مذهبي مسلمانان قرن اوٌل هجري ؛ ترس بود : ترس از خداي ’منقتم و قهار ؛ ترس از مرگ ؛ ترس از حساب روز قيامت ؛
ترس از معصيت ؛ ترس از جهنمي كه با وصف ” ’وقودها الناس و الحجاره ” دل شير هم از هيبت آن آب ميشود.- (×)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(×) - ( تاريخ تصوف در اسلام - قاسم غني - ج 2 - ص 12 و 18 + اسلام و تصوف - نيكسون - ص 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تصوير « خدا » در قرآن ؛ تصوير يك فرمانرواي مطلق قبايل دورهْ « پدر سالاري » است ؛ تصوير كسي است كه انسان را بدلخواه خود خلق كرده
و هر وقت اراده كند ؛ ميتواند او را از بين ببرد ؛ حتي’ رسول و پيغمبر خود را :
«« ولو تقول علينا بعض الاقاويل لا خذ نا منه باليمين ’ثم لقطعنامنه الوتين »» = يعني :
اگر محمد بر ما اقتراء ببندد ؛ نيروي او را ميكيريم و بند دل او را مي بريمٌ... ( سورهْ الحاقه - آيهْ 44 - 46 )
چنين خدائي ؛ « آدم و حوا » را بخاطر عصيان و نافرماني از دستوراتش از بهشت بيرون ميراند (××)
ــــــــــــــــــــــــــــ
(××) - ...... و بخاطر اين عصيان ( خوردن سيب يا گندم ) ” آدم و حوا ” را از بهشت بيرون كرديم ( سورهْ بقره - آيهْ 36 )
ـــــــــــــــــــــــــــ
و گرنه خوردن يك سيب ( يا گندم ) خود بخود نمي تواند « گناه كبيره »اي باشد تا بخاطر آن ؛ چنان عذاب و عقوبت سختي را بتوان بر انسان تحميل كرد ؛
چنين خدائي با اينكه مكر و حيله را كاري باطل و نا پسند ميداند ؛ اما ؛ خود تاكيد ميكند كه : ««« مكارٌترين مكارٌان است »»» - (×××)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
(×××) - سورهْ القلم - آيهْ 44 و 45 + سورهْ انفال - آيهْ 30 + سورهْ طارق - آيهْ 15 و 16 + سورهْ نساء - آيهْ 142 + سورهْ هعراف - آيهْ 99 - 182 و83 و...
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
در اسلام ( همانگونه كه از نام آن پيداست ) اطاعت و تسليم : تقوا و فضيلت واقعي است /// و عصيان و نافرماني : « گناه كبيره » ميباشد
در اين دين نيز ( مانند ديگر اديان باصطلاح الهي ) عنصر اساسي : ” اسارت انسان در برابر يك قدرت خارجي بنام « خدا » و انقياد انسان در مقابل يك استبداد بيروني است ”

نظام اسلامي ؛ اساسا” يك نظام « خدا سالار » است و انسان ؛ در تحليل نهائي ؛ نقش « بنده » و « عبدالله » را دارد ؛
در اين نظام ؛ هدايت و سعادت بشر ؛ تنها به خواست و « مشيٌت » خدا بستگي دارد - ( در قرآن بيش از 57 بار به اين امر تاكيد شده است . )
بنظر قرآن : زندگاني نيك ؛ همان زندگاني تواءم با فضيلت و تقوي’ است و فضيلت و تقوي’ نيز يعني : ترس و تسليم محض و اطاعت بره وار در برابر ارادهْ خدا است :
««« اي اهل ايمان ! همگي داخل در مقام تسليم شويد - ( سورهْ بقره - آيهْ 208 ) زيرا كه مسلمانان و پرهيز گاران واقعي :
همان كساني هستند كه در نهان ( و آشكار ) از خداي خود مسترسند. - ( سورهْ انبياء - آيهْ 49 )

و براستي ! « كدام دين ميتواند بهتر از دين آنكسي باشد كه او ؛ در برابر ارادهْ خدا ؛ سر تسليم خم كرده است ؟ » - ( سورهْ نساء - آيهْ 125 )
__________________
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد

ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Friday, November 29, 2002

اشلام شناسي - مالكيت ارضي



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»



تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

اسلام چهار نوع مالكيت ارضي را برسميت مي شناسد :

1- اراضي خالصه ( ...صوافي ) - 2 - اراضي دولتي ( ارض المملكة ) - ( اراضي ديواني ) - 3 - اراضي وقفي - 4 - اراضي خصوصي ( ملك )

1 - اراضي خالصه ( صوافي ) : شامل زمين هائي بود كه طبق سورهْ حشر ( آيهْ 6 و 7 ) و سورهْ انفال ( آيهْ 41 )
در جنگ ها نصيب پيغمبر و جانشينان او ميگرديد . بنظر « محقق » اين نوع مالكيت بعدها دامنهْ گسترده اي داشت
و انواع زمين ها به اين ترتيب به مالكيت امام ( يعني جانشين پيغمبر ) در مي آمد :
اوٌل : هر زميني كه غير از طريق جنگ بدست آمده باشد - اعم از زميني كه صاحبش آنجا را رها كرده يا بدلخواه خود به امام داده باشد.
دوٌم : زميني كه نه مستآجر دارد و نه مالك - اعم از زميني كه صاحبش آنرا رها كرده يا زميني كه هرگز در اجارهْ كسي نبوده است
مانند : ( زمين هائي كه ساكنان آن گريخته بودند يا حواشي و سواحل دريا ها و قلل كوهها و غيره ) .
سوٌم : محصولات رودخانه ها و جنگلهاي بي مالك و مستآجر .
چهارم : همهْ اموال منقول و غير منقول فرمانرواي شكست خورده مشرزوط بر اينكه سابقا” از يك فرد مسلمان يا يكي از همدستان مسلمين
يا خراج گزاران ( ’كفارٌ ذميٌ ) گرفته نشده باشد. - ( شرايع الاسلام في مسايل الحلال و الحرام « نقل از ص 65 و 64 - مالك و زارع در ايران » )

2 - اراضي دولتي - يا ( اراضي ديواني ) : اراضي دولتي همان اراضي كشورهاي تسخير شده بود كه دولت اسلامي از اين اراضي مستقيما”
بوسيلهْ عاملان ديوان خراج ( كه بهرهْ ماليلت را از روشتائيان وصول ميكردند ) بهره برداري ميكرد ؛ اين خراج با بهرهْ فئودالي منطبق بود.

3 - اراضي وقفي : اراضي و زمين هائي بوده اند كه بزرگان و ثروتمندان به نفع مؤسسات ديني و خيريه وقف ميكردند ؛
قمستي از اين اراضي صرف نگداري روحانيون و پيشنمازان ميشد . اين املاك ؛ ماليات دولتي نمي پرداخت و هر كدام متوٌلي خاصي داشتند
كه ( 10% ) درآمد ملك را يافت ميكردند.

4 - اراضي خصوصي ( ملك ) : املاكي بوده اند كه تعلق به مالكان داشته و حق مالكيت مطلق ايشان بر اراضي مزبور مسلمٌ بوده است.
اين اراضي بدون اجازهْ خاصي ؛ آزادانه فابل خريد و فروش و بخشودن و وقف و انتقال به اخلاف ( بعنوان ارث ) بود. - ( اسلام در ايران - ص 169 )
__________________
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد

ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Thursday, November 28, 2002

اسلامشناسي - كشتزار فدك



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»



تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

اسلام و مالكيت - « نخلستان فدك »

ابوبكر بعنوان خليفهْ اوٌل بر نخلستان و كشتزارهاي سبز و خرم ” فدك ” چنگ انداخت.......
دختر پيغمبر ؛ وقتي كه از ماجراي ” فدك ” آگاه شد ؛ به مسجد ؛ نزد خليفه ( ابوبكر صديق ) رفت و گفت :
” پدرم پيغمبر « فدك » را به من بخشيده است و ترا اين اجازه نبود كه كشتزار مرا به ستم از من بستاني و مزدوران مرا از آنجا بيرون براني .... (×)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
(×) - تاريخ سياسي اسلام - ص 43 + ناسخ التواريخ - ج 8 - ص 76 و 62 .
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
بنا بر روايات موجود ؛ حضرت محمد ؛ خود تاكيد كرده بود كه : « نحن’ ’معاشرالانبياء لا’ نورثٌ » يعني : « ما جماعت پيغمبران ؛ ارث نميگذاريم ... (××)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
(××) - تاريخ طبري - ج 4 - ص 1336 - 1335 + البدايه و النهايه - ابن كثير القرشي - ج 5 - ص249 و 285 +
+ شرح نهج البلاغه - ابن ابي الحديد - ج 4 - ص 113 + وفاء الوفاء - سمهودي - ص 153 - 152 .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
با اينحال حضرت محمد - بعنوان يك « زميندار بزرگ » - علاوه بر « فدك » داراي دهات و املاك فراواني بود كه از آنجمله ميتوان از زمين ها و املاك زير نام ’برد :
1 - ’برقه - 2 - دلاٌل - 3 - اعواف - 4 - صافيه - 5 - مثيب - 6 - حسناء - 7 - وطيح - 8 - مشربهْ ا’م ابراهيم - 9 - سلالم و .......
همهْ اين اراضي و املاك خصوصي پيغمبر ؛ پس از مرگ او ؛ بلافاصله توسط « ابوبكر صديق » ( خليفهْ اوٌل ) ضبط و مصادره شد. (×××)
ــــــــــــــــــــــــــــ
(×××) - الاموال - قاسم بن سلام - ص 7 + وفا الوفاء - ص 152 و 36 .
ـــــــــــــــــــــــــــ
قابل ذكر است كه پس از مرگ پيغمبر ؛ براي تصاحب ثروت او ؛ دعوا و نزاع شديدي بين حضرت علي و عباس ( عموي پيغمبر ) جريان داشت ؛
سر انجام اين دو ؛ براي قضاوت و داوري نزد « ابوبكر » رفتند ؛ حضرت علي و عباس در حضور « ابوبكر » بيكديگر فحش و ناسزا گفتند ؛
سرانجام : او بين آنها داوري كرد و گفت : ” پيغمبر گفته است كه ” : ” « ما گروه پيغمبران ؛ ارث نميگذاريم ». (××××)
ــــــــــــــــــــــــــ
(××××) - شرح نهج البلاغه - ابن ابي الحديد - ج 4 - ص 117 - 115 + فرق الشيعه نوبختي - ص 45 + تاريخ طبري - ج 4 - ص 1334 - 1335 .
__________________
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد

ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.



((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Wednesday, November 27, 2002

اسلامشناسي « اشراف مكه »



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»



تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

اسلام و مالكيت
اسلام ؛ محصول يك جريان اقتصادي - اجتماعي و سياسي بود كه در مقايسه با نظام برده داري ؛ از نظر اقتصادي لزوما“ روابط بهتري را در جريان توليد تبليغ ميكرد ؛
اما بهيچ وجه در صدد تغيير بنيادي در شكل مالكيت وسايل توليد نبود و حتي اقدام قاطعي در جهت لغو بردگي و برده داري بعمل نياورد.
بر خلاف نظر عده اي از مسلمانان روشنفكر - كه با تعبير ” دلخواه ” چند آيهْ قرآن ؛ معتقدند كه :
« اسلام پرچمدار مساوات اجتماعي و خواستار ايجاد جامعهْ قسط ( برابري و مساوات ) ميباشد ... و نهضت اسلامي پس از استقرار حاكميت خود ؛
( عملا“ به الغاء مالكيت هاي اختصاصي پرداخت ) » - (×)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
(×) - جزميت فلسفهْ حزبي ( نقدي بر اسلام در ايران پطوشفسكي )‌- ابذر ورداسبي - ص 162 و 152 + مالكيت ؛ كار و سرمايه از ديدگاه اسلام -
-- حبيب الله پايدار ( ح . پيمان ) ص 104 و 212 + مصطفي السباعي - اشتراكة الاسلام - ص 17 و 44 .
ــــــــــــــــــــــــــــــ
احكام قرآن و احاديث اسلامي نخ تنها خواستار لغو ستم طبقاتي نيست ؛ بلكه با تآئيد مالكيت خصوصي ؛ معتقد به ادامهْ استثمار
و حاكميت طبقات ثروتمند بوده و ««« جامعهْ بي طبقهْ توحيدي »»» جز شعاري فريبنده چيز ديگري نميباشد.

« سيد محمد قطب » ( اسلامشناس مصري ) نيز معتقد است :
” اسلام و سوسياليسم ؛ دو نظام جدا از هم اند و هيچگونه سازش يا تركيبي ميان آنها ممكن نيست ”. -- ( اسلام و سوسياليسم در مصر - حميد عنايت - ص 50 )

علاوه بر آنچه كه در بارهْ ثروت ها ؛ املاك و اراضي اولين پيروان پيغمبر و نخستين شخصيت هاي حكومت اسلامي در بخش ( اشراف مكه ) گفته ايم
مسئلهْ « فدك » ميتواند بعنوان نمونهْ روشني از مالكيت خالصه و خصوصي در صدر اسلام ؛ مورد توجه قرار بكيرد.
« فدك »_دهكده و نخلستان بسيار بزرگي بود كه داراي كشتزار هاي سر سبز و خرم بوده و در چند كيلومتري « مدينه » قرار داشت
و پيغمبر اسلام پس از جنگ و تسليم شدن مردم « فدك » اين سرزمين را به دخترش ( فاطمه ) بخشيد...__
بسياري از يربازان و سپاهيان « محمد » با اين عمل پيغمبر مخالفت كردند و خواستند كه طبق دستور قرآن ( سورهْ انفال - آيهْ 69 و 41 )
” « محمد » ؛ « فدك » ” را بعنوان غنيمت جنگي ؛ بين آنها تقسيم كند ؛ اما پيغمبر از تقسيم « فدك » خود داري كرد و تمامت آنرا بعنوان
« ملك خصوصي » به دخترش واگذار نمود ... همينكه « محمد » ’مرد و « ابوبكر صديق » بر مسند خلافت نشست ؛
دستور داد تا كشاورزان و مزدوران دختر پيغمبر را از آنجا بيرون كردند و خود ؛ بنام خليفهْ مسلمانان بر « فدك » چنگ انداخت ...
__________________
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد



ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.
((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Tuesday, November 26, 2002

اسلامشناسي « اشراف مكه »



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»



تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

كسب غنائم : انگيزهْ اصلي جنگهاي اعراب
حكومت اسلامي ؛ با شركت فعٌال اشراف و بازرگانان جامعهْ عربستان تا‍ْسيس شد و اين حكومت ميبايست ضرورتا“ نمايندةْ منافع سران مزبور ميباشد.
در نظر اشراف عربستان ؛ جنگ دائمي و كسب غنائم و تصرف اراضي و سرزمين هاي جديد و بدست آوردن اسيران برده ؛ از جمله فعاليت هاي توليدي بشمار ميرفت.
از « فتوح البلدان » چنين بر مي آيد كه « ابوبكر » در فرستادن لشگر به شام ؛ آنها را مخصوصا“ بوسيلهْ اميد دادن به غنائم ؛
تشويق كرد و از جملهْ « رستم » ( فرماندهْ سپاه ايران ) به « ’مغيرٌة بن شعبه » نيز چنين فهميده ميشود كه ’محرك تاخت و تاز اعراب ؛
ايمان مذهبي آنها نبوده_؛ بلكه انگيزهْ اصلي آنها بدست آوردن غنائم بوده است.- ( فتوح البلدان - بلاذري - ص 56 و 32 )

« بارتولد » و « فيليپ حتي’ » و ديگران نيز در تحقيقات خود نشان ميدهند كه فاتحان عرب ابتدا” به انگيزهْ مال و غنيمت ؛ جنگ ميكردند
و ” دين ” ؛ از نظر ايشان در واقع واجد اهميت اندك بوده است (××)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(××) - ( تركستان نامه - ج 1 - ص 406 + درسهائي دربارهْ اسلام - ص 120 و 298 + تاريخ عرب - ج 1 - ص 186 . 185 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قرآن نيز در آيهْ هائي ؛ اهميت كسب غنائم در تحريك اعراب به جنگ را يادآور شده است. - ( سورهْ فتح - آيهْ 15 - 16 - 19 - 20 - 21 )
حرص و آز اعراب مسلمان براي بدست آوردن غنائم ؛ به اندازه اي بود كه در بعضي جنگ ها مانند ( بدر ) بر خلاف فرمان پيغمبر در كشتن اسيران ؛
آنها را با گرفتن غنائمي آزاد ميكردند. - ( سورهْ انفال - آيهْ 67 + تفسير شريف لاهيجي - ج 1 - ص 400 + تاريخ طبري - ج 3 - ص 1095 )
يكي از علل عمدهْ شكست مسلمانان در جنگ « ا’حد » ( سال 4 هجري ) اين بوده كه نگهبانان و پاسداران ارتفاعات ؛ به طمع غنائم ؛ سنگرهاي خود را ترك كرده
و به جمع آوري غنائم پرداختند. - ( سورهْ آل عمران - آيهْ 152 + تفسير لاهيجي - ج 1 - ص 400 + تاريخ طبري - ج 3 - ص 1095 )

در جنگ « جبل الرمات » نيز بر خلاف دستور پيغمبر ؛ لشگريان براي كسب غنائم از جاي خويش حركت كردند و باعث شكست مسلمين گرديدند.
اهميت كسب غنائم در جنگ اعراب آنچنان بود كه در بعضي از جنگ ها مانند ( ’حنين ) لشكريان عرب بدون هيچ احترام و ملاحضه اي در برابر پيغمبر مي ايستادند
و براي چگونگي تقسيم غنائم با « محمد » مجادله ميكردند ! - ( نگاه كنيد به : تاريخ طبري - ج 3 - ص 1214 و 1216 )

بنابراين : بر خلاف عقيدهْ مورخ و فيلسوف بزرگ عرب - ابن خلدون - ( مقدمهْ - ج 1 - ص 301 ) - و نيز بر خلاف نظر آناني كه اسلام را
اساسا” يك نهضت ديني مي دانند و به عوامل اقتصادي اعتنائي ندارند - ( دين و جامعه - حميد عنايت - ص 73 + اسلام در ايران - ص 476 - محمد رضا حكيمي )
ايجاد حكومت مقتدر اسلامي را نه در شور و حرارت ديني اعراب ؛ بلكه تشكيل حكومت مقتدر اسلامي را بايد در شكل بندي نظام اقتصادي و اجتماعي
جامعه عربستان و در چگونگي بهره برداري حضرت محمد و جانشينانش از نيروهاي مادي و معنوي آن جامعه جستجو كرد.
_____________________
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد

ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.
((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Monday, November 25, 2002

اسلامشناسي « اشراف مكه »



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»



تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

’مرتد شدن « كاتب وحي »
از جمله وقايع قابل توجهْ سال هاي نخستين پيغمبري محمد ؛ ارتداد و كافر شدن ” عبدالله بن ابي سرح ” از دين اسلام است.
« ابي سرح »كه زماني از نزديك ترين اصحاب و محارم محمد و ” كاتب وحي ” بود ؛ پس از مدتي نسبت به كيفيت نزول آيات قرآن
و ماهيت ” وحي ” و پيغمبري محمد ترديد ميكند زيرا : او چندين بار كلمات و جملات آيات نازل شده را بدلخواه خود تغيير ميدهد
و پيغمبر نيز آن آيات ” تحريف شده ” را مي پذيرد ؛ اين امر ؛ ترديد و گمان « ابي سرح » را برانگيخت.
سرانجام « ابي سرح » در مورد آيهْ « فتبارك الله احسن الخالقين » ( سورهْ مؤمنون - آيهْ 14 ) با پيغمبر اختلاف پيدا كرد ؛
او معتقد بود كه : ” اين آيهْ را من سروده ام و محمد آنرا از من دزديده است ”‌. - ( آيهْ 93 - سورهْ انعام اشاره به همين ماجرا است )
« ابي سرح » پس از اين اختلاف ؛ از دين اسلام برگشت و پيغمبر خون او را حلال ساخت. - ‌)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(×) - كامل - ج 1 - ص 295 + تفسير شريف لاهيجي - ج 1 - ص 795 - 794 + درسهائي دربارهْ اسلام - گلدزيهر - پانوشت - ص 373 +
+ تاريخ طبري - ج 4 - ص 1303 و 1187 + تفسير شيخ الفتوح رازي - ج 5 - ص 7 و 8 + فتوح البلدان - بلاذري - ص 383 - 384 .
______________________
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد

ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Sunday, November 24, 2002

اسلامشناسي « اشراف مكه »



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»



تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

اشراف مكه ؛ اسلام را مي پذيرند
« خالدبن وليد » - ” طبري ” نيز در بارهْ « خالدبن وليد » مينويسد : پيغمبر پس از فتح مكه ” خالد ” را براي دعوت مردم « بني ’حذيمه »
به اسلام به آن ناحيه مامور كرد . مردم چون ” خالد بن وليد ” را بديدند سلاح بر گرفتند ؛ ” خالد ” گفت : ” سلاح بگذاريد كه مردم مسلمان شدند ”
يكي از مردمان بنام ” جحد’م ” گفت : ” اي بني ’حذيمه ! اين « خالد » است ؛ بخدا پس از گذاشتن سلاح ؛ اسارت است و پس از اسارت ؛
گردن زدن است ؛ بخدا من سلاح نمي گذارم ” اما عده اي از مردم « بني ’حذيمه » او را گرفتند و گفتند : ” اي « جحدم » مي خواهي خون ما را بريزند ؟
مردم ؛ مسلمان شده اند و جنگ از ميان رفته و كسان ايمني يافته اند ” و اصرار كردند ؛ تا « جحدم » سلاح خويش بر زمين نهاد
و « بني ’حذيمه » نيز بگفتهْ خالد ؛ سلاح فرو گذاشتند ؛ آنگاه « خالد بن وليد » دستور داد تا دست هايشان را بستند
و « همه را از دم شمشير گذرانيد و بسيار بكشت » در برابر اين جنايت فجيع ؛ پيغمبر - تنها - دست به آسمان بلند كرد و گفت :
” خدايا ! من از آنچه كه « خالد » كرد بيزارم اما « خالد بن وليد » ميگفت :
” پيغمبر فرموده اينان ( مردم بني ’حذيمه ) را بكش كه از مسلمان شدن ابا كرده اند.؛ -- ( تاريخ طبري - ج 3 - ص 1195 . )

« عبداله بن ابي حدرد اسلمي » ميگويد : من جزو سپاه « خالد بن وليد » بودم ؛ يكي از جوانان « بني ’حذيمه » - كه جزو اسيران بود -
دستهايش به گردن بسته - در فاصله اي نه چندان دور از زنان و دختران ايستاده بود ؛ او قبل از آنكه نوبت كشتنش در رسد به من گفت :
” مي تواني اين ريسمان را بكشي و مرا پيش اين زنان ببري كه كاري دارم ؛ آنگاه بازم آوري و هر چه خواهيد با من كنيد ؟ ”
گفتم : ” اين كار آسان است و ريسمان او را بگرفتم و پيش زنان بردم ؛ جوان اسير با يكي از زنان سخن گفت و اشعار عاشقانه خواند ؛
آنگاه او را پس آوردم و گردنش را بزدند ... وقتي او را گردن زدند ؛ زن بر وي افتاد و او را همي بوسيد تا بر كشته اش ؛ جان داد. - ( تاريخ طبري - ص 1196 و 97 )
همهْ اين افراد ؛ از ياران نزديك پيغمبر بودند و در زمان محمد ؛ هر يك به مقامات بزرگ رسيدند و بعد از مرگ پيغمبر نيز ؛
ادعاي خلافت و رهبري مسلمانان داشتند(×). « ه . لامنس » بدرستي ؛ نخستين حكومت اسلامي را «« جمهوري كاسبكارانهْ مكه »» ناميده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(×) - بنابراين : در تحليل سياسي اسلام بعداز مرگ پيغمبر ؛ بايد نقش تاريخي و طبقاتي اين افراد بخوبي درك گردد ؛
در حقيقت حوادثي ( مانند واقعهْ كربلا ) ناشي از ماهيت طبقاتي كساني بوده كه ذر زمان پيغمبر و بوسيلهْ خود او ؛
امكان رشد و پرورش يافتند. و حتي’ در زمان حكومت محمد ؛ مقامات مهم و حساس داشتند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوٌم : از نيروهاي معنوي توده ها و زحمتكشان - كه از ستم ها و بهركشي هاي اشراف و برده دارها به جان آمده بودند
و اسلام را ( كه در شعارهاي خود « برابري » و « برادري » بين برده ها و برده دارها را تبليغ ميكرد ) يگانه وسيلهْ رستگاري و رهائي خود ميپنداشتند ؛
مضافا” اينكه : اعتقاد به ظهور يك « ’منجي » ( كه توسط آئين ها و مذاهب قبلي تبليغ شده بود )
بر « خوش باوري » زحمتكشان براي پذيرفتن اسلام و گرويدن به حضرت محمد مي افزود. (××)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(××) - بطوريكه گفتيم : در شبه جزيرهْ عربستان ( بخصوص در مدينه ) قبل از ظهور پيغمبر ؛
گروههائي از مسيحي ها و يهوديان زندگي ميكردند و هر وقت مشكلات و مشاجراتي بين آنها پيش مي آمد ؛
از ظهور مسيح يا پيغمبري ياد ميكردند كه در همين نزديكي ها ( ناحيهْ حجاز ) ظهور خواهد كرد و عدل و داد را بر قرار خواهد ساخت.
______________________
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد

ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Saturday, November 23, 2002

اسلامشناسي « اشراف مكه »



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»


تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

اشراف مكه ؛ اسلام را مي پذيرند
6 - « زبير بن عوام »: از بزرگترين ثروتمندان عربستان و از نخستين كساني بود كه اسلام آورد ؛
قيمت ( ارزش ) يكي از متروكات ( ميراث هاي ) او را 50 هزار دينار تخمين زده اند ؛
« زبير » هزار غلام و هزار كنيز و هزار اسب داشت (1) و در مدينه داراي 11 خانه بود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) - پرتو اسلام - ج 1 - ص 119 + مقدمه - ج 1 - ص 329 +مروج الذهب - ابوالحسن مسعودي - ج 1 - ص 690 + تاريخ طبري - ج 4 - ص 1336 .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
و املاك و خانه هاي بسياري نيز در بصره ؛ كوفه ؛ فسطاط و اسكندريه داشت ؛ « زبير » پسر عمهْ پيغمبر بود. (2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(2) - البدايهٌ و النهايهٌ - ابن كثير القرشي - ج 5 - ص 344 + درس هائي در بارهْ اسلام - كلدريهر - ص 296 + نهج الفصاحه - ترجمهْ ابواقاسم پاينده - ص 92 .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در كنار اين « اليگارشي فاميلي » بايد يادآور شد كه حضرت محمد ؛ از نفوذ اجتماعي و اقتصادي ثروتمندان زير نيز در تحكيم قدرت خود استفاده كرد :
1 - « عبدالرحمن بن عوف » : يكي از بزرگترين اشراف و بازرگانان مكه و از اولين كساني بود كه اسلام پذيرفت .
مورخين ؛ رقم ثروت « عبدالرحمن بن عوف » را هزار شتر ؛ هزار اسب ؛ ده هزار گوسفند ؛ 5 هزار برده
و يك چهارم ميراث او را بالغ بر 84 هزار دينار ( حدود 3 ميليون و 150 هزار ’دلار ) ذكر كرده اند.- ( مروج الذهب - ج 1 - ص 690 + مقدمه - ج1 - ص 392 )
روشن است كه مبلغ كل ميراث « عبدالرحمن بن عوف » بالغ بر ” 12 ميليون و600 هزار ’دلار ( آمريكائي ) بوده است

2 - « طلحه » : بازرگان دورانديشي بود كه در پذيرفتن اسلام ؛ منافع خود را مي يافت ؛ او از اوٌلين كسلني بود كه اسلام را قبول كرد.
بهاي محصول غلهْ « طلحه » از املاكي كه در بين النهرين داشت روزي هزار دينار بود و بهاي گندم و جو كه در قسمت هاي ديگر داشت ؛
خيلي بيش از اين بود.« طلحه » در استقرار حكومت محمد كوشش بسيار كرد بطوريكه در جنگ « ا’حد » پيغمبر به « طلحه » وعدهْ بهشت داد ( تاريخ طبري - ج 3 - ص 1033)

3 - « زيدبن ثابت »: از توانگران عربستان و از نزديك ترين اصحاب پيغمبر و ” كاتب وحي ” بود
او پس از مرگ پيغمبر قرآن را جمع آوري و تنظيم كرد و وقتي مرد آنقدر طلا و نقره از خود باقي كذاشت كه با تبر مي شكستند.
.( تاريخ طبري - ج 3 - ص 1033 + ج 4 - ص 303 + حبيب السير - ج 1 - ص 437 )
اموالي كه بجز اين طلا ها و نقره ها از او باقي ماند ؛ صد هزار دينار ( حدود 4 ميليون و 680 هزار د’لار ) - ” آمريكائي ” لرزش داشت.(××)
(××) - ( الوزراء والكتاب - جهشياري - ص 29 )

4 - « خالدبن وليد » : از اشراف و ثروتمندان بزرگ ” قريش ” بود كه قبل از فتح مكه اسلام را پذيرفت
و حضرت محمد از مسلمان شدن او بسيار شادمان گرديد و « خالد » را به رياست سواران منصوب نمود. (×)
« خالدبن وليد » در استقرار حاكميت سياسي - مذهبي محمد جنگهاي بسيار كرد بطوريكه حضرت محمد او را « سيف الله » - ( شمشير خدا ) ناميد . (×)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(×) - تاريخ طبري - ج 3 - ص 1095 + ج 3 - ص 1111 و 1112 و 1171
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
دربارهْ خصوصيات انساني اين سردار بزرگ اسلام كافي است بدانيم كه : « خالد بن وليد » شبي به خانهْ « مالك بن نميره » ( يكي از مسلمانان معروف )
ميهمان شد و او را ( ميزبانش را ) غافلگيرانه و ناجوانمردانه كشت و سزش را در تنور آتش افكند و همان شب با زن ميزبانش همبستر شد.
خليفه مسلمين ( ابوبكر ) نيز با آگاهي از اين جنايت وحشتناك و خيانت شرم آور - به اين بهانه كه حكومت اسلامي به چنين سرداري نياز دارد ؛
از اجراي مجازات او خوداري كرد.(××)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(××) - ( نگاه كنيد به : تاريخ يعقوبي - ج 2 - ص 9 و 10 + تاريخ طبري - ج 4 - ص 1408 و 1411 + شيعهْ در اسلام - سيد محمد حسين طباطبائي - ص 11 )ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد

ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.
((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Friday, November 22, 2002

اسلامشناسي « اشراف مكه »



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»


تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

اشراف مكه ؛ اسلام را مي پذيرند
5 - « حضرت علي » : پسر عموي پيغمبر و از نخستين كساني بود كه اسلام آورد و با ازدواج با دختر محمد ( فاطمه ) داماد پيغمبر شد.
« علي » نيز از ثروتمندان و توانگران معروف بود بطوريكه در شهر ” ينبع ” اراضي و املاك ’پر ارزش داشت
و صاحب نخلستاني بود كه سالانه 40 هزار دينار ( حدود 5/1 ميليون د’لار ) درآمد داشت. - ( تجارب السلف - ص 13 )

« ابن حزم » دربارهْ ثروت هاي حضرت علي ( يعني پارساترين شخصيت اسلامي ) مي نويسد : كسي كه اندك اطلاعي از اخبار و روايات داشته باشد
انكار نمي كند كه « علي » از ( ثروتمندترين افراد طايفه و قوم خويش بود ) و اراضي و املاك بسيار داشت ؛ از جمله :
نخلستان ها و كشتزارهائي را صدقه داد و البته ؛ اين صدقه ها در برابر ثروت هاي فراوان و املاك بسيار ” علي ” چيز اندكي است ! ×
- × ( الفصل في الملل والاهواه و النحل - ج 4 - ص 141 )

از « حضرت صادق » نقل شده است كه : ” انگشتري كه حضرت علي در نمازش صدقه داد ؛ وزن حلقه اش چهار مثقال نقره
و وزن نگينش 5 مثقال ياقوت سرخ بود كه قيمتش خراج يكسالهْ كشور شام بود ” - ( جواهرالولايه - آيت الله بروجردي كاظميني - ص 137 )

در ادبيات فارسي نيز اشعاري چون :
برو اي گداي مسكين در خانهْ علي زن ! /// كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را !
حاكي از ثروت بيكران « حضرت علي » ميباشد.

« علي » در استقرار پيغمبري و حاكميت سياسي - مذهبي محمد ؛ جنگ ها و كوشش هاي فراوان كرد ؛ او معتقد بود كه :
««« ما عقايدمان را بر شمشيرهايمان حمل ميكنيم »»» - ( نهج البلاغه ” بنقل از علي ؛ آزادي و عدالت - جعفر سيدٌين ص 81 )
با اين حال حضرت ” علي ” را مي نوان نمايندهْ جناح اصلاح طلب حكومت اسلامي دانست ؛
او پس از اختلافات و كشمكش هاي بسيار براي كسب قدرت و خلافت ؛ سرانجام بعداز ” عثمان ” ؛ « خليفهْ چهارم » گرديد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد

ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Thursday, November 21, 2002

اسلامشناسي « اشراف مكه »



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»


تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

اشراف مكه ؛ اسلام را مي پذيرند
4 - « عثمان » كه در آرزوي فرمانروايي و حكومت بود و از استثمار و بهركشي توده ها ثروت هنگفت و فراواني بهم زده بود ؛
بزودي اسلام مي پذيرد و ” حضرت محمد ” دو دختر خود ( رقيه و ا’م كلثوم ) را به ازدواج ” عثمان ” در مي آورد ؛
و به او « ذ’والنورين » لقب ميدهد (؟) - ( قابل ذكر است كه در قرآن جمع دو خواهر براي يك شوهر حرام شده است . ” نگاه كنيد به : سورهْ نساء - آيهْ 23 ” )

مورخين اسلامي تاكيد ميكنند كه « رقيه » ( زن ” عثمان ” و دختر پيغمبر ) بر اثر عدم سازش و خشونت اخلاقي ” عثمان ” بضرب تازيانه و بدست او بقتل ميرسد
و در حقيقت ؛ ” عثمان ” : قاتل دختر محمد بوده است ؛ ـ ( منتخب التواريخ - حاج محمد هاشم خراساني ص 24 و 25 )
امٌا موقعيت اقتصادي و اجتماعي ” عثمان ” چيزي نبود كه حضرت محمد با اين مسايل ؛ آنرا نديده بگيرد و از آن بگذرد ؛
لذا دومين دختر خود ( ا’م كلثوم ) را به ازدواج عثمان در مي آورد تا پيوند خود را با اشراف ” بني ا’ميه ” همچنان حقظ نمايد.

روايت است كه پيغمبر گفت : ” اگر دختر سومي داشتم ؛ آنرا هم به همسري « عثمان » در مي آوردم ” - ( آفرينش و تاريخ - مقدسي - ج 5 - ص 20 )
بدين ترتيب اموال و ثروت هاي بي شمار ” عثمان ” و موقعيت اجتماعي او ؛ در جهت توسعه و تحكيم قدرت سياسي - مذهبي حضرت محمد قرار گرفت.

« عثمان » ؛ روزي كه كشته شد يكصد هزار دينار طلا’ ؛ يك ميليون درهم وجه نقد و همچنين اسب ها و شترهاي بسيار داشت
و بهاي املاك و اراضي او 200 هزار دينار ( در حدودده ميليون ’دلار ) بود. - ( مقدمه - ابن خلدون - ج 1 - ص 392 - 391 . )

« عثمان » ؛ از نزديكان و از محارم مخصوص پيغمبر و ” كاتب وحي ” بود . - ( تاريخ يعقوبي - ج 1 - 446 + تاريخ طبري - ج 4 - ص 1303 )
و از طرف حضرت محمد بارها به حكومت و فرمانداري مدينه و ساير ولايات اسلامي منصوب شد و سرانجام نيز « خليفهْ سوٌم » گرديد.
_____________________
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد

ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Wednesday, November 20, 2002

اسلامشناسي « اشراف مكه »



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»



تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

اشراف مكه ؛ اسلام را مي پذيرد
اوٌل : از نيروهاي اقتصادي و تداركاتي اشراف و ثروتمندان ؛ كه براي حفظ موقعيت اقتصادي - اجتماعي خود ؛ اسلام را پذيرفته بودند
و از طرف محمد ؛ بارها به فرمانداري و حكومت ايالات و ولايات اسلامي منصوب شدند.
« حضرت محمد » با ايجاد يك « اليگارشي فاميلي » -- ( oligarchie = حكومتي كه توسط چند نفر اداره شود و كليهْ قدرت در اختيار عده اي معدود باشد. )
مركب از ثروتمندترين اشراف عربستان ؛ توانست زمينه هاي اقتصادي و اجتماعي يك حكومت مقتدر و متمركز اسلامي را بوجود آورد ؛
در اين باره ؛ كافي است بدانيم كه :
1 - ازدواج « محمد » با ” خديجه ” ( كه يكي از بزرگترين اشراف مكه بود ) و در اختيار گرفتن ثروت هاي خديجه بوسيلهْ پيغمبر ؛
زمينهْ لازم اقتصادي و تداركاتي ظهور و تبليغ انديشه هاي محمد را مهيا ساخت.
2 - « محمد » پس از ادعاي پيغمبري ؛ بزودي دختر « ابوبكر » - « عايشه » - را به ازدواج خود درآورد.(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) - حضرت بهنگام ازدواج 45 ساله بود در حاليكه ” عايشه ” فقط 6 يا 7 سال داشت بطوريكه از خانهْ پدرش ( ابوبكر ) عروسكي بخانهْ شوهر ميبرد !
( تاريخ طبري - ج 4 - ص 1291 - 1292 + تاريخ عرب - ج 1 - ص 231 + تاريخ سياسي اسلام - ج 1 - ص 105 )
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
« ابوبكر » مردي ثروتمند بود -- ( تاريخ سياسي اسلام - ج 1 - ص 74 + تجارب السلف - هندوشاه - ص 12 + تاريخ طبري - ج 3 - ص 862 . )
كه بدين ترتيب تمام امكانات اقتصادي - اجتماعي خود را در اختيار « محمد » گذاشت و در عوض ؛ از طرف پيغمبر به ” صديق ” ملقٌب گرديد.
و بارها به حكومت و فرمانداري شهرهاي اسلامي منصوب شد و بعداز مرگ پيغمبر نيز « خليفهْ اوٌل » گرديد.

3 - « عمر بن خطاب » كه ابتداء از دشمنان سر سخت اسلام بوده و بشدت با ” محمد ” مخالفت ميكرد(2) بزودي اسلام را مي پذيرد
و ” محمد ” براي تحكيم قدرت سياسي - مذهبي خود با دختر « ’عمر » ازدواج ميكند ؛ اين امر به اعتبار حضرت در ميان مخالفان او افزود ؛
زيرا : « ’عمر » نيز از بزرگترين « قدرتمندان » عربستان بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(2) - او ” ’عمر ” ابتداء - حتا - در صدد قتل حضرت محمد بود. - نگاه كنيد به : ( طبقات ناصري - ج 1 ص 79 + تفسير طبري - ج 3 - ص 1003 و 1004 )
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
« ’عمر » بعنوان بزرگترين سردار ؛ در چنگ ها و كشورگشائي ها ؛ نقش تعيين كننده اي در ايجاد « امپراطوري اسلامي » داشت ؛
و از اين نظر مورد توجه و تآئيد فراوان حضرت محمد بود بطوريكه از طرف محمد به « فاروق » ( يعني : جدا كنندهْ حق از باطل ) ملقب شد ؛
با اينحال « ’عمر » پيش از مرگ حضرت محمد ؛ پيغمبر را به جنون و هذيان متهم ساخت و در پيغمبري محمد شك كرد بطوريكه در صلح آ ’حديبهٌ ” گفت :
« و ما شككت’ في نبٌوه“ محمد ؛ قطٌ’ كشكي ’يوم ال‍ديبه »- ( نگاه كنيد به : تاريخ طبري - ج 4 - ص 1122 + تاريخ سياسي اسلام - قاضي - ص 123 . )
« ’عمر » بعداز مرگ ” ابوبكر ” خليفهْ دوم گرديد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد

ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.
((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Tuesday, November 19, 2002

اسلامشناسي « اشراف مكه ؛ اسلام را مي پذيرند



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»



تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

اشراف مكه ؛ اسلام را مي پذيرند
مغزهاي متفكر اشراف مكه ؛ وقتي محتواي آموزشي و عملي تبليغات محمد را ديدند ؛ بخوبي دريافتند كه اسلام نيز ( مانند همهْ اديان ديگر )
هيچگونه ” خطر بنيادي ” براي منافع و امتيازات طبقاتي آنان ندارد ؛ لذا در سال هشتم هجري ؛ اشراف مكه ” بدون جنگ ” با ارتش پيغمبر ؛
تسليم شدند و قبيلهْ ” قريش ” و اكثريت اشراف ” بني اميه ” ( مانند ” ابو سفيان ” كه از سرسخت ترين دشمنان محمد بود ) اسلام را پذيرفتند ؛
بنظر ميرسد در همين رابطه بود كه پيغمبر نيز براي آسودگي خيال اشراف قريش و بني ’اميه و براي جلب رضايت و حمايت آنها و تآمين منافع بازرگانان مكه ؛
بزودي « قبلهْ مسلمانان را از ” بيت المقدٌس ” ( مسجد الاقصي’ ) به مكه ( مسجد الحرام ) تغيير جهت داد » - ( سورهْ بقره - آيهْ 144 - 145 و 146 )
« و با واجب كردن ” حج ” براي عموم مسلمانان ؛ خطر كسادي بازار و ورشكستگي اقتصادي بازرگانان مكه را از بين ’برد(4) »
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(4) - ( سورهْ حج - آيهْ 28 و 27 + سورهْ آل عمران - آيهْ 97 + سورهْ بقره آيهْ 197 و 198 + سورهْ مائده - آيهْ 2 . )
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
علاوه بر اين : در جنگ هاي غارتگرانه نيز غنائم و ثروت هاي فراواني به اين اشراف داده ميشد تا از حمايت و پشتيباني آنها نسبت به پيغمبر ؛
قدرداني شود ؛ مثلا“ : همهْ غنائم جنگ ” هوازن ” به اين اشراف اختصاص يافت ... و ” ابوسفيان ” ( دشمن شمارهْ يك اسلام ) با دو پسرش
( يزيد و معاويه ) هر كدام صد شتر و 40 كيلو نقره گرفتند... (5)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(5) - تاريخ طبري - ج 3 - ص 1201 و 1214 + تاريخ يعقوبي - ج 1 - ص 425 + سيرهٌ النبويه - ابن هشام - ج 1 - ص 79 .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
و بعد ها نيز كمك و مال از مدينه به ابوسفيلن ميرسيد. ” محمد ” براي تشكيل يك حكومت مقتدر اسلامي ؛ از نيرو هاي مادي و معنوي دو جناح مختلف اجتماعي استفاده كرد :
ـــــــــــــــــــــــــــــ
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد

ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Monday, November 18, 2002

اسلامشناسي « ماجراي غرانيق »



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»


تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

ماجراي غرانيق
ماجراي ستايش ’بت هاي مهم قريش كه به « غرانيق » مشهور ميباشد ؛ براين اساس است كه :
در لحظات نا اميدي ؛ وقتي كه پيغمبر آيهْ « افرايتم اللات ئ العزي = ’مشركان ! آيا دو ’بت بزرگ ” لات ” و ” ’عزي’ ” را ديديد؟ » - ( سورهْ النجم - آيهْ 19 )
را قرائت كرد ؛ به ستايش آن ’بت ها پرداخت و گفت :
« تلك الغرانيق العلي’ و ان شفا عتهنٌ ‘ترنجي = آن ’بت ها ( لات و ’عزي’ ) بزرگ اند و همانا شفاعت آنها پذيرفته است »......
آنگاه حضرت محمد به سجده افتاد و مشركين و كافران قريش نيز از ستايش پيغمبر خوشنود شدند و به سجده افتاد.(1)
(1) - ( تاريخ طبري - ج 3 -ص 881 - 883 + تفسير شريف لاهيجي - ج 3 - ص 201 . )
اين آيهْ از متن اكثر قرآن هاي موجود ؛ حذف شده است زيرا گروهي از مسلمانان معتقد بودند كه آيهْ ستايش ’بت ها را ” شيطان بر زبان پيغمبر جاري ساخت ”( !!! )
و گروهي ديگر از مسلمانان اساسا” ماجراي « غرانيق » را انكار كردند ؛ امٌا آيات متعددي مبني بر نكوهش و پشيماني محمد از اين عمل ( ستايش ’بت ها )
در قرآن هست كه واقعهْ « غرانيق » را بروشني تائيد ميكنند. - ( نگاه كنيد به : ” سورهْ حج - آيهْ 52 و 53 + سورهْ اسري’ - آيهْ 73 و 76 . ” )

مهاجرت به « مدينه » و تحكيم قدرت سياسي - مذهبي
بهر حال پس از مدتي ؛ محمد و پيروان اندك او ؛ مجبور ميشوند كه از مكه به ” مدينه ” مهاجرت نمايند.
شهر مدينه با امكانات كشاورزي و تجارتي خود ؛ پايگاه زمينداران و سوداگران رباخوار عربستان بود كه ” يهودي ”ها و ” مسيحي ”ها در آن اكثريت حاكم داشتند
و بخاطر رقابت هاي اقتصادي و دشمني هاي طايفه اي ؛ همواره مورد نفرت و دشمني ” مكي ”ها بودند ؛ علاوه بر اين :
يهودي ها و مسيحي هاي ” مدني ” عموما“ معتقد به خداي يگانه بودند و اين امر ؛ اختلاف عقيده و دشمني بين آنها و ” مكي ”هاي ’بت پرست را شديدتر ميساخت.
بدين ترتيب : شهر مدينه پايگاه و پناهگاه مناسبي براي تحكيم و تقويت قدرت مذهبي و سياسي محمد بشمار ميرفت.

حضرت محمد براي كسب پايگاه سياسي و پيشبرد عقايد مذهبي خود ؛ ابتداء با علم كردن « لا’ اكراه في الدٌين » -- ( سورهْ بقره - آيهْ 256 . )
در برخورد با يهودي ها و مسيحي ها ؛ شيوهْ مسالمت آميز و ’مدارا در پيش گرفت و با استفاده از دشمني هاي موجود بين مردم مدينه و مكه ؛
توانست بيشتر نيروهاي اقتصادي و اجتماعي مدينه را بر عليه اشراف مكه ؛ متحد كند. (2)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(2) - محمد به محض تحكيم قدرت سياسي - مذهبي خود ؛ بزودي همين ياران و دوستان مدني ( يهودي ها و مسيحي ها ) را بزرگترين دشمنان مسلمين خواند ؛
و مسلمانان را به مبارزه با آنان تشويق كرد ( سورهْ مائده - آيهْ 15 و 82 + سورهْ توبه - آيهْ 29 و سوره هاي ديگر ).....
بايد يادآور شد كه مخالفت بيش از حد محمد با ” يهود ”ي ها قبل از همه ؛ ” جنبهْ اقتصادي داشت نه مذهبي ” ؛
زيرا كه قسمت عمدهْ ثروت ” حجاز ” در دست آنها بود و مسلمانان پس از كشتار يهوديان ؛ غنائم و ثروت هاي بسيار بدست آوردند.
نگاه كنيد به : ( تاريخ طبري - ج 3 - ص 1148 - 1149 - 1153 . )
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شعار « انما المؤمنون اخوه » يا « لا اكراه في الدٌين » البته مانع آن نبود كه حضرت محمد ؛
پيروان مذاهب ديگر ( اهل كتاب ) را بجرم نپذيرفتن اسلام ؛ يكجا سر نبرٌد بطوريكه در مورد ” بني ’قريظه ” پس از جنگ و تسليم شدن مردم اين قبيله ؛
دستور داده شد « 900 نفر از جوانان و مردان ” بني ’قزيظه ” ؛ را سر بريدند و اموال و دارائي مردم اين قبيله
و زنان و كودكان آنان را بعنوان بردگي »
بين مسلمانان تقسيم كرد. (3)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(3) - نفائس الفنون - شمس الدين محمد آملي - ص 321 + منتخب التواريخ - حاج محمد هاشم خراساني - ص 54 +
+ پرتو اسلام - احمد امين - ج 1 - ص 117 + تاريخ طبري - ج 3 - ص 1088 - 1091.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
” طبري ” يادآور ميشود كه : « پيغمبر بگفت تا در زمين ؛ گودال ها بكندند و ( حضرت ) ” علي ” و ” ’زبير ” در حضور پيغمبر ؛ گردن آنها را زدند » - ( ج 3 - ص 1093 )
در اينگونه جنگ ها ؛ اعراب مسلمان حتيٌ از همخوابگي با زنان شوهردار پرهيز نميكردند و اين ؛ البته دستور ” قرآن ” بود. ( سورهْ نساء - آيهْ 24 . )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Saturday, November 16, 2002

اسلامشناسي : « ا’ميٌ بودن پيغمبر (2)



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»


تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

« ’اميٌ » بودن پيغمبر !
رفاه و آسايشي كه پس از ازدواج با ” خديجه ” در زندگي ” محمد ” بوجود آمد و قرآن نيز از آن ياد ميكند - ( سورهْ والضحي’ - آيهْ 5 و 8 )
فرصتي به او داد تا به دلخواه خود زندگي كند ؛ ” محمد ” در لحظه هاي تنهائي و فراغت غالبا” به غار كوچكي ( بنام حرا ) در بيرون مكه ميرفت
و در سكوت صوفيانه اي به تفكر و تآمل مي پرداخت بطوريكه گاهي از بامداد تا غروب آفتاب در آنجا معتكف ميشد ؛ گويا در يكي از اين روزها بود كه
« جبرئيل » بر او ظاهر ميشود و از طرف خدا بر او ” وحي ” ميكند كه رسول و پيغمبر است و ...- ( سورهْ النجم - آيهْ 4 و 5 و 6 + سورهْ انفطار - آيهْ 23. )

گويند : روزي ” خديجه ” به پيغمبر گفت : - ” اي پسر عم نواني كه وقتي جبرئيل آيد با من بگوئي ؟ ” /// پيغمبر گفت : ” آري ! ”
و چون جبرئيل بيامد ؛ پيغمبر بيامد به خديجه گفت : ” اينك جبرئيل آمد ” /// خديجه گفت : ” برخيز و بر ران چپ من بنشين ”
و پيغمبر برخاست و بر ران خديجه نشست و خديجه گفت : ” او را مي بيني ؟ ” /// پيغمبر گفت : ” آري ! ”
خديجه گفت : ” بيا و بر ران راست من بنشين ” و پيغمبر بر آنجا نشست. /// خديجه گفت : ” او را ميبيني ؟ ” /// پيغمبر گفت : ” آري ! ”
خديجه گفت : ” بيا در بغلم بنشين ” و پيغمبر چنان كرد . /// خديجه گفت : ” او ( جبرئيل ) را مي بيني ؟ ” /// پيغمبر گفت : ” آري ! ”
آنگاه خديجه سرپوش (؟) برداشت و پيغمبر در بغل او نشسته بود و گفت : ” او را مي بيني ؟ ” و پيغمبر گفت : ” نه ! ”
خديجه گفت : ” اي پسر عمٌ ! پايمردي كن و خوش دل باش ! بخدا اين فرشته است و شيطان نيست ” (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) - تاريخ طبري - ج 3 - ص 850 - 851 . ” طبري ” يادآور ميشود : « اين حديث را از ” فاطمه ” » ( دختر امام حسين ) روايت كرده اند
با اين توضيح كه : خديجه پيغمبر را زير پيراهن خود جاي داد و جبرئيل نهان شد و ( خديجه ) به پيغمبر صلي اله عليه و سلم گفت :
” اين فرشته است و شيطان نيست ” ( ص 851 - تاريخ طبري ).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ظهور اسلام ابتداء با مخالفت و دشمني اشراف و نيروهاي حاكم جامعهْ عربستان روبرو گرديد ؛
اشراف و بازرگانان مكه تصور ميكردند كه تبليغات « محمد » بر عليه ’بت پرستي به سقوط پرستش « خانهْ كعبه » و در نتيجه :
به ركود و توقف هجوم ز’وٌار و مسافران ( براي زيارت و پرستش ’بت هاي كعبه ) و به كسادي بازارهاي تجارت شهر مكه ؛ منجر ميگردد
( سورهْ توبه - آيهْ 24 و28. )
اين اشراف و ثروتمندان خيال ميكردند كه دين ” محمد ” به نفوذ اقتصادي و حيات سياسي و به برتري طبقاتي آنها خاتمه خواهد داد.
اشراف و ثروتمندان قريش با چنين تصوري از ظهور ” محمد ” به آزار و مخالفت او پرداختند ؛ بطوريكه ” حضرت محمد ” مدتي دچار نا اميدي و سرخوردگي گرديد ؛
و در ادامهْ اين نا اميدي ؛ براي جلب حمايت اشراف قريش حتٌا به ستايش و تآئيد ’بت هاي مهم قريش پرداخت.( سورهْ والضحي’ - آيهْ 3 + سورهْ اسري’ - آيهْ 75 و 74. )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد

ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Friday, November 15, 2002

اسلامشناسي : « ’اميٌ » بودن پيغمبر



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»


تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

« ’اميٌ » بودن پيغمبر
بنابراين : بر خلاف آنچه كه منابع مذهبي ميگويند ” حضرت محمد ” نه تنها آدمي « ’اميٌ » ( بمعناي بيسواد ) نبوده (1) ؛
بلكه مردي با هوش و با فرهنگ و مجهز به آگاهي هاي اجتماعي و مذهبي زمانش بوده و با پشتوانه اي از اين آگاهي ها و فرهنگ ها ؛ دين اسلام را بوجود آورد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) - قرآن : سورهْ اعراف - آيهْ 158 + سورهْ عنكبوت - آيهْ 48 + سورهْ يوسف - آيهْ 3 + سورهْ شورا - آيهْ 52 .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از بعضي متئن و منابع معتبر تاريخي نيز به روشني استنباط ميشود كه « پيغمبر علاوه بر سواد خواندن ؛ سواد نوشتن نيز داشته است »
از جمله ؛ « طبري » در ذكر صلح ” ’حديبيهٌ ” يادآور ميشود :
« پيغمبر در ماه ذيقعده ( سال ششم هجري ) به قصد زيارت كعبه رفت. اما اهل مكه نگذاشتند كه پيغمبر وارد شود و صلح شد كه ” محمد ”
سه روز در مكه بماند و چون صلحنامه ” مي نوشت ” ( يعني محمد ) چنين ” نوشت ” :
” اين صلحنامهْ محمد پيغمبر خداست ” -- اهل مكه گفتند : ” اگر تو را پيغمبر خدا مي دانستيم مانع ورود تو نمي شديم ؛ ولي تو محمد بن عبدالله هستي ”
پيغمبر گفت : ” من پيغمبر خدا هستم و محمد بن عبداله هستم ” - و به ( حضرت ) علي گفت : ” ( كلمهْ ) پيعمبر خدا را ( از متن صلحنامه ) محو كن! ”
امٌا ” علي ” گفت : ” نه! هرگز تو را محو نمي كنم ”(پيغمبر صلحنامه را بگرفت و كلمهْ محمد را بجاي پيغمبر خدا نوشت.) » تاريخ طبري - ج3 - ص1125

لذا مسئلهْ « ’اميٌ بودن پيغمبر » يك دروغ تاريخي است كه بوسيلهْ آن ؛ كوشيدند تا به شخصيت ” محمد ” ’بعدي افسانه اي
و ” فوق طبيعي ” بدهند و از اين ” ’معجزه ! ” در پيشبرد انديشه هايش ( در لباس كلام خدا ) بهره برداري نمايند ؛
در حاليكه ميدانيم « ’اميٌ » منسوب به « ا’مٌ القراء مكه » زادگاه پيغمبر ميباشد. (2)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(2) - قرآن : سورهْ انعام - آيهْ 92 وسورهْ شورا - آيهْ 7+جاويدان نامه- فضل الله حروفي- ص 23 - الف+حبيب السير- خواند مير- ج 1- ص227 - 327و...
مؤلفين و محققين اسلامي در رٌد اين نظر ؛ معتقدند كه : اولا” ” ا’مٌ القراء ” اسم خاص براي مكه نيست ؛ بلكه بمعني شهري است كه مركزيتي داشته باشد-
-- خواه مركز كشور و خواه مركز استان يا شهرستان - و اسم عام است كه بر مكه هم به لحاظ مركزيتش اطلاق ميشود.
ثانيا” : جميع كلماتيكه جزء اولشان : اب و ابن و ام باشد ؛ (ي) نسبت به جزء دوم ملحق ميشود . مانند : حنفي ؛ سائيه و غيلاني در نسبت به :
ابوحنيفه - ابن سياء و ا’م غيلان . و بنابراين در نسبت به « ا’مٌ القراء » بايد ” قروي ” گفته شود نه ” ا’ميٌ ”
( تفسير نوين قرآن - محمد تقي شريعتي - ص 8 + محمد خاتم پيغمبران - مقالهْ مرتضي مطهري - ص 571 )
روشن است كه همهْ اين نويسندگان اشتباه كرده اند زيرا :
اوٌلا” : ” ا’مٌ القراء ” بعنوان اسم خاص تنها براي شهر مكه بكار رفته است و در متون عربي نيز شهرهاي عمدهْ ديگر ( مانند شام و مدينه )
كه از مركزيتي برخوردار بوده اند ؛ بنام ” ا’مٌ القراء ” ناميده نشده اند. نگاه كنيد به : ( مجمع البيان - شيخ طبرسي - ج 3 و 4 - ص 334 + اعلام قرآن - دكتر خزائلي - ص - 586 )
ثانيا“: قاعدهْ نسبت (ي) در ابوحنيفه و سائيه و ا’م غيلان اگر چه صحيح مي باشد در ” ا’مٌ القراء ” درست نيست زيرا :
1) - ” ’قراء ” جمع ” قزيه ” است و در زبان و صرف عرب ؛ ايامي و كلمات جمع مكسر منسوب نميشوند.
2) - بر خلاف نظر نويسندگان اسلامي مذكور ” قروي ” منسوب به ” ’قراء ” ( جمع قريه ) نيست بلكه ” غروي ” و ” قروي ” منسوب به ” ’غري’ ” و ” قري’ ” ميباشند.
3) - در قواعد زبان عرب نيز داريم كه : اسم هاي ” ناقص ” بر وزن ” فعيل ” و كلماتي مانند ” شتي’ ” كه حرف آخر آنها داراي ” الف مقصور ” است
در نسبت ؛ حرف ناقص و الف مقصور تبديل به ” و ” ميشود ؛ مثل : عليٌ و رضيٌ كه در نسبت ؛ ” علوي ” و ” رضوي ” ميشوند
و مانند كلمهْ ” شتي’ ” ( زمستان ) و ” عيسي’ ” كه در نسبت ؛ ” شتوي ” و ” عيسوي ” ميشوند.
نويسندگان و محققان اسلامي ؛ ظاهرا” كلمهْ ” قراء ” ( جمع قريه ) را با ” قري ” و ” شتي ” ( به فتح اوٌل ) اشتباه كرده اند!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد

ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Thursday, November 14, 2002

اسلامشناسي : تآثير عقايد زرتشتي



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»



تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

تآثير عقايد زرتشتي(1)
(1) - در قرآن از “ زرتشتي ”ها بنام ” مجوس “ ياد شده است ( سورهْ حج - آيهْ 17 )

ناحيهْ ” حيره ” ( دولت عرب وابسته به ايران*) شاهراهي بود كه نه فقط نفوذ فرهنگ و عقايد ” آرامي ” نيز از آنجا ميگذشت ؛
بازرگانان ايراني در يمن و عربستان آنقدر زياد بودند كه بهنگام ظهور حضرت محمد ؛ زبان فارسي در اين نواحي رواج داشته است (2)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(2) - قابل ذكر است كه قرآن كتابي است بزبان عربي فصيح كه به نسبت زياد از كلمات غير عربي بركنار مانده است با اين حال حدود 30 كلمه فارسي در آن وجود دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
« مانوي »ها و « مزدكي »هاي بسياري كه در زمان ” انوشيروان ” - بخاطر كشتار وسيع و تعقيب و آزار به شبه جزيره عربستان فرار كرده بودند -
ـ افكار و عقايد مردم اين نواحي را تحت تآثير قرار داده بودند (3) و بدون شك در عربستان راجع به نهضت مساوات طلب
و اشتراكي « مزدك » صحبت هاي بسياري ميشده است **
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(3) - مورخين بهنگام بحث از « مزدك » از انتشار عقايد او در بين اعراب سخن ميگويند ؛ نگاه كنيد به : آفرينش و تاريخ - ج 3 - ص 145 و 175 +
+ تاريخ پيامبران و پادشاهان - حمزهْ اصفهاني - ص 109 + از پرويز تا چنگيز - ص 30 - 32 .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بقولي : « جزيرهٌ العرب » پناهگاه ايرانيان گرديد و ايرانيان در سرنوشت « جزيرهٌ العرب » به نقشبندي نشستند (4) - ( تاريخ سياسي اسلام - نعمت الله قاضي - ص 477 ).
از جملهْ اين ايرانيان يكي نيز « سلمان فارسي » بود كه پس از فرار از ايران ؛ در حوالي ” حجاز ” توسط قبيله ” بني كلب ” به بردگي گرفته شد
و سپس به قبيلهْ ديگري فروخته شد و سرانجام در شمار بردگان حضرت محمد در آمد و پيامبر ؛‌« سلمان فارسي » را از بردگي آزاد ساخت (5)
و جزو مشاوران خود قرار داد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(5) - تاريخ گزيدهْ - حمداله مستوفي - ص 165 . ” سلمان ” خود تآكيد ميكرد كه از اهالي ” جي ” ( اصفهان ) است
و آتش پرست ( زرتشتي ) بوده و در خدمت پدرش تحصيل علوم كرده است. ( تاريخ بناكتي - فخرالدين البناكتي - ص 93 ) .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلمان ؛ فردي با فرهنگ و دانش بود كه از دين زرتشت آگاهي كامل داشت و بقولي از « هيربدان » آتشكده بود. رفتار و كرداري كه از او نقل ميكنند ؛
گرايش هاي ضد اشرافي و شايد « مزدكي » سلمان را نشان ميدهد. روابط نزديك پيغمبر با ” سلمان فارسي ” آنجنان بود كه گروهي معتقد بودند
مطالب قرآن را ” سلمان اعجمي ” به پيغمبر تعليم ميدهد ؛ در قرآن نيز به اين عقيده اشاره شده است (6).-- ( سورهْ نحل -- آيهْ 103 .)

مطالعهْ تطبيقي آئين هاي زرتشتي و عقايد اسلامي اين نكته را نشان ميدهد كه « محمد » مستقيم و غير مستقيم تآثيراتي از آئين ها
و باورهاي زرتشتي داشته است. مثلا” : شكل بعثت زرتشت و پيغمبر ؛ اعتقاد به خداي يكتا و شيطاني كه منشاء شرٌ است ؛ طاهر و معصوم بودن
خاندان اين دو پيامبر و از آنجمله في المثل حتا شباهت مقام معنوي « پوروچيستا » ( دختر كوچك زرتشت ) با ” فاطمه ” ( دختر محمد ) ؛
شباهت پنج آفرنيگان در پنج موقع روز ( هاونگاه ؛ رپيتونيگا ؛ ازيرنگا ؛ اويسر تريمگاه ؛ اشهينگاه ) با پنج نماز مسلمان ( صبح ؛ طهر ؛ عصر مغرب و عشاء ) ؛
اعتقاد به بهشت و جهنم ( دوزخ ) و برزخ ( هميستگان ) ؛ اعتقاد به روز محشر ( فراشكرد ) و پل صزاط ( چينود پوهل ) اعتقاد به ملائك مقرٌب ( امشاسپندان )
و باور به ظهور ” مهدي آخرالزمان ” از ” آل محمد ” كه از « چاه زمزم » بيرون ميايد در تشيع و باور به ظهور « هوشيدر » و « سوشيانس »
از نطفهْ زرتشت كه در « درياچهْ چئيچسته » محفوظ است ... (7) - ( برخي بررسي ها دربارهْ جهان بيني ها ... - ص 151 . )

علاوه بر اينها ؛ آثار ” ثنوي ” در قرآن بصورت دو قلو بودن ” دل و هوا ” ( سورهْ كهف - آيه 28 و سورهْ محمد - آيه 15 ) كه
روان تبهكار و روان نيكوكار « مانوي » است ؛ ديده ميشود و ” سائحون ” ( سورهْ توبه - آيهْ 112 ) همان سيٌاحان « مانوي » هستند
كه صوفيان مسلمان كار ايشان را ” پرسه ” مي خواندند (8).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(8) -- درس هائي دربارهْ اسلام - گلدزيهر - ص 52 و 57 - 58 و 406 ( پانوشت مترجم ) :
” دمشقي ” در كتاب ” ’نخبه الدٌهر في عجايب البٌر و البحر ” ميگويد كه آيهْ ” الحمد’اله الذي خلق السموات و الازض و جعل الظلمات و النٌور ؛
’ثم الذين كفرو ابربٌهم بعدلون ....” اشاره به عقايد « مانوي » در نور و ظلمت است . ( ماني و دين او - تقي زاده - ص 59 - 60 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همچنين : « صهيب يمني » ( كه مسيحي بود ) و « هلال بن رباح حبشي »و « ابو اسحق كعب بن ماتع يمني » موسوم به « كعب الاخبار »
( كه يهود بود ) با حضرت محمد معاشرت و مصاحبت نزديك داشتند ؛ بخصوص « كعب الاخبار » كه از آغاز با مسلمانان بود
و پيغمبر را از روايات كهن يهود آگاه ميساخت (10). - ( برخي بررسي ها ... - ص 151 . )
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بنابراين : با اطمينان ميتوانيم بگوئيم كه : پيش از طهور ” محمد ” انعكاسات مختلف معنوي ؛ ديني و مادي و جريانات كوناكون كه
از مراكز رومي و شامي ( آرامي ) و ” ايراني ” و حبشي - كه از راه هاي ” غساني ” و ” لخمي ” يا يمني ميگذشت - در ناحيهْ ” حجاز ”
طنين انداز بوده و عقايد مردم اين سرزمين را تحت تآثير خود قرار داده بودند.


« محمد » از آغاز جواني ضمن مسافرت هائي بشام ( كه از مراكز پيشرفتهْ جهان بود ) با عده اي از پيشوايان دين مسيح ملاقات كرد
و از آنها دربارهْ كتاب آسماني و مبارزهْ دين مسيح چيزهاي بسيار شنيد(11).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(11) - حبيب السير - ج 1 - ص 302 - 304 + زندگاني محمد - محمد حسنين هيكل - ص 165 + طبقات ناصري - ج 1 - ص 57 - 58 .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بقولي : ” محمد ” تازه به آستانهْ جواني گام نهاده بود كه همهْ مردم مكه او را مردي دانا و هوشمند ميدانستند (12).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(12) - تاريخ سياسي اسلام - ص 7 + تاريخ تمدن اسلام - ج 1 - ص 20 .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد

ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Wednesday, November 13, 2002

زمينه هاي اجتماعي و فرهنگي



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»


تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

زمينه هاي اجتماعي و فرهنگي
پيش از حضرت محمد ؛ پيغمبراني در نقاط مختلف عربستان بدعوت مردم و نهي از پرستش ’بت ها بر خاسته بودند كه ذكر چند تن از آنها در قرآن هم آمده است ؛
مانند : ” هود ” در قوم عاد ؛ ” صالح ” در قوم ثمود ؛ و ” شعيب ” در مدين. ( قرآن - سورهْ اعراف - آيه هاي 93 و65 . )

مورخين عرب از « حنظلهٌ بن صفوان ؛ خالد بن سنان ؛ عامر بن ظرب عدواني و عبداللٌه قضاعي » نام مي برند .
” قس بن ساعدهْ ايادي ” نيز كه خطيبي توانا و شاعري فصيح بود ؛ در كعبه و در بازار ” عكاظ ” با خطبه ها و اشعار خود ؛ مردم را از پرستش ’بت ها منع ميكرد .
همچنين ” ’اميهٌ بن ابوصلت ” كه اهل طائف و از قبيلهْ ” بني ثقيف ” و پسر خالهْ پيغمبر بود ( تاريخ عرب - ج 1 - ص 136 . ) و نيز از
بزرگان و مشاهير ” ’حنفا ” بشمار ميرفت مردم را به خداشناسي و يزدان پرستي دعوت ميكرد ؛ او به شام و ديگر شهرهاي عربستان سفر بسيار ميكرد
و با راهبان و علماي ” يهود ” و ” مسيحي ” گفتگو مي نمود ؛ در آنجا بود كه خبر ظهور ” محمد ” را شنيدند و معروف است كه آن دو با هم ملاقات كردند
ولي ” ابوصلت ” اسلام نياورد و به ” طائف ” رفت و بياران خود گفت : ” من بيش از « محمد » از كتاب و اخبار ملت ها اطلاع دارم
و علاوه بر اين ؛ زبان آرامي و عبراني نيز ميدانم ؛ پس براي نبوٌت لايق تر و بر حق تر هستم. (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) - بيست و سه سال نبوٌت - ص 27 - 26 + برخي بررسي ها دربارهْ جهان بيني ها و جنبش هاي اجتماعي در ايران - ص 151.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
همچنين همزمان با ظهور ” محمد ” شخصي بنام ” مسيلمه “ دعوي پيغمبري كرد ؛ ” مسيلمه ” نامه اي به حضرت محمد نوشت و گفت كه :
من نيز با تو در پيغمبري شريكم و بايد نفوذ و تسلط بر عربستان را با يكديگر قسمت كنيم ؛ ” محمد ” در پاسخ به نامهْ ” مسيلمه ” ؛ مردي بنام ” رحال ” را نزد او فرستاد ؛
امٌا فرستادهْ ” محمد ” تحت نآثير ” مسيلمه ” قرار گرفت و پيرو او گرديد و گفت :
« مسيلمه در كار رسالت با محمد شريك است و محمد نيز اعتراف كرده است » (2) با اينحال در قبول دعوت ” مسيلمه ” مشكلات بسياري بروز كرد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(2) - نگاه كنيد به : تاريخ طبري - ج 4 - ص 1413 - 1426 + آثارالباقيه - ابوريحان بيروني - ص 235 + تاريخ سياسي اسلام - حسن ابراهيم حسن - ج1 - ص 229.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دعوي رسالت و ادعاي پيغمبري در شرايط خاص جامعهْ عربستان نيازمند به فردي آگاه و كار آزموده تر بود و اين همه ؛
در شخصيتي بنام ” محمد بن عبداللٌه ” وجود كامل داشت.
محمد ” از طايفهْ بني هاشم قبيلهْ قريش ؛ در مكه ( كه آنرا « ’امٌ القٌراء » ميگفتند ) تولد يافت (3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(3) - قرآن نيز در سورهْ انعام - آيهْ 92 و در سورهْ شورا - آيهْ 7 از مكه بنام ” ا’م القٌراء ” ياد ميكند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شهر مكه بخاطر « خانهْ كعبه » و وجود 360 ’بت متعدد در آن ؛ زيارتگاه عموم ساكنان « جزيرهٌ العرب » بود.
هر يك از اين ’بت ها مورد پرستش قبيله و طايفهْ معيني بود و هر ساله ” ’زوٌار ” و مسافران زيادي براي زيارت ’بت هاي مورد پرستش خود ؛
به مكه هجوم مي آورند ؛ از اين نظر « خانهْ كعبه » را ميتوان « معبد پانتئون اعراب » دانست.(4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(4) - پانتئون ؛ معبد بزرگي بود كه مجمع خدايان يونان باستان بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شهر مكه بخاط نزديكي به « بحر احمر » ( درياي سرخ ) و بواسطهْ قرار داشتن بر سر راه تجارتي ” يمن به شام ” ؛ ” فلسطين و مصر ” ؛
از قديم اهميت فراواني داشت. اين شهر ؛ از شهرهاي مهم كاروان رو و از كانون هاي مهم برخورد اقوام و فرهنگ هاي گوناگون بود.
هر سال كاروان هاي عظيمي - حامل كالا ها و اجناس گوناگون از مكه به ديگر نقاط عربستان حركت ميكردند مثلا“ :
” كارواني كه در سال 624 ميلادي از طرف بازرگانان مكه براي عزيمت به سوريه آماده شده بود معادل 50 هزار مثقال طلا كالا بار داشته است
و صدها مرد غرق در سلاح ؛ همراه كاروان ها حركت ميكردند.(5)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(5) - اسلام در ايران - پطروشقسكي - ص 17 + تاريخ عرب - ج 1 - ص 131 + تاريخ طبري - ج 3 - ص 936 .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بازار ” عكاظ ” در مكه ؛ مركز تجارت و ايستگاه مناسبي براي برخورد عقايد و عرضهْ آداب و آئين هاي مختلف شده بود
و ” محمد ” از دوران جواني در سخنراني هائي كه معمولا” در اين بازار تشكيل مي شد حضور مي يافت.
بطوريكه گفتيم : ” محمد ” در قبيلهْ قريش ديده بجهان گشود ؛ اين قبيله از معتبرترين و با نفوذترين قبايل عربستان بود
و مردم آن بخاطر مسافرت هاي دور و نزديك و رابطه با اهالي شام و عراق از ساير اعراب ؛ آگاه تر و آزموده تر بودند.
« محمد » از دوازده سالگي همراه عمويش ( ابوطالب ) براي تجارت و بازرگاني به بسياري از شهرها و قبايل عربستان رفت و آمد داشت
و در اين سفرها ؛ او با افكار و انديشه هاي اجتماعي و مذهبي روزگارش آشنا گشت
؛ آگاهي و دانش ” محمد ” در امور اقتصادي و بازرگاني ( در سن 20 سالگي )
به اندازه اي بود كه ” خديجه ” ( بيوهْ ثروتمند و يكي از بزرگترين اشراف مكه ) سرپرستي امور مالي و تجارتي خود را به او واگذار كرد ؛ (6)
و سرانجام نيز بعداز مدتي ” محمد ” در سن 24 سالگي با ” خديجه ” ازدواج كرد (؟) در حاليكه ” خديجه ” خود 40 سال داشت!!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(6) - بي شك سرپرستي ” مؤسهْ عظيم بازرگاني ” خديجه ؛ نيازمند به دانش و معرفت اقتصادي شايسته اي بود. اين امر ؛
بخصوص بايد مورد توجه تاريخ نويساني باشد كه پيغمبر را شخصيتي نا آگاه و بيسواد معرفي كرده اند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بايد بخاطر داشت كه ” مكي ”ها و بعضي ديگر از قبايل شبه جزيرهْ عربستان ؛ پيش از ظهور اسلام ؛ « اللٌه » را
بعنوان خالق بزرگ و يكتائي كه بهنگام خطر بايد به او پناه برد ؛ مي شناخته اند ؛ اين امر از آيات قرآن نيز بخوبي استنباط ميشود(7)؛
همچنين نام پدر پيغمبر ( عبداللٌه ) نيز خود دليل ديگري بر آشنائي ” مكي ”ها با مفهوم « اللٌه » ميباشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(7) - سورهْ لقمان - آيهْ 25 و 32 + سورهْ انعام - آيهْ 109 و 136 + سورهْ يونس - آيهْ 22 + سورهْ زخرف - آيهْ 87 + سورهْ زمر - آيهْ 3 و سورهْ هاي ديگر.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آمدن يهودي ها به ” حجاز ” در وضع اجتماعي اعراب آن منطقه تآثير بسيار داشت ؛ مراسم حج ؛ طلاق ؛ نكاح ؛ برگزاري رسوم و آئين هاي عيد ؛
انتخاب كاهن و امثال آن ؛ مطالبي بود كه ” حجازي ”ها از يهوديان آموختند(8).- ( تاريخ تمدن اسلام - جرجي زيدان - ج 1 - ص 12. )

مسيحيت در قرون قيل از اسلام بين اعراب رواج داشت و گرويدن ” غساني ”ها به عيسويت ؛ از علل عمدهْ انتشار دين مسيح در بين اعراب بود ؛
يهودي ها و مسيحي هاي ساكن ” حجاز ” ( بخصوص در مدينه ) بهنگام سختي و اختلاف ؛ از ظهور مسيح يا پيغمبري ياد ميكردند
كه در همين نزديكيها ( ناحيهْ حجاز ) ظهور خواهد كرد(9) ؛
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(9) - تاريخ دوٌل و ملل - ص 28 + تاريخ عرب - ج 1 ص 146 + تاريخ سياسي اسلام - ابراهيم حسن - ج1 - ص 65.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گروه مذهبي ديگري نيز در مكه ساكن بودند كه به « صابئين » معروف بودند و در قرآن از آنان نيز نام برده شده است (10).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(10) - سورهْ بقره - آيه 62 + سورهْ مائده - آيهْ 69 + سورهْ حج - آيهْ 17.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اين گروهذهبي از پيروان ” يحيي بن زكريا ” ( پيغمبر ) بودند و به « اللٌه » و « معاد » اعتقاد داشتند.
” صابئين ” مخالفت شديدي نسبت به يهود و مسيحيان و مسلمانان ابراز ميكردند ؛ با اينحال ” صابئين ” با دين ” زرتشتي ” مخالف نبودند
بلكه غالب آداب و رسوم ملي و مذهبي و مقداري از عقايد ديني آنها ؛ توافق و تطابق فراواني با دين زرتشتي داشت (11).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(11) - نگاه كنيد به : ” از پرويز تا چنگيز ” - ص 29 و 30 + دائرٌ المعارف آريانا - ج 5 - ص 824 - 823 + مقالهْ محيط طباطبائي - روزنامهْ اطلاعات -شمارهْ 15962
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همچنين : در شهر مكه گروهي بنام « ’حنفا » زندگي ميكردند كه خداپرست بودند و آئين و اعتقاداتشان تركيبي از آئين ها
و باورهاي يهودي و مسيحي بود؛ در قرآن از جماعت « ’حنفا » نيز ياد شده است .(12)- سورهْ يونس - آيهْ 105 + سورهْ آل عمران - آيهْ 67 + سورهْ الروم - آيهْ 30

« محمد » ضمن معاشرت با جماعت ” ’حنفا ” حداقل با يكي از آنها بنام « ورقهٌ بن نوفل » ( عموزادهْ خديجه ) آشنائي و دوستي نزديك داشت ؛
” ورقه ” بخوبي از محتواي كتاب « انجيل » را به عربي ترجمه كرده بود ؛ « محمد » بوسيلهْ « ورقه بن نوفل » با اديان و مذاهب ديگر آشنائي
و آگاهي بسيار يافت ؛ كتابهاي مختلف تاريخي و مذهبي نقش « نوفل » را در تشويق و تلقين « محمد » - بعنوان يك پيغمبر - بخوبي نشان ميدهند (13).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(13) - ” طبري ” يادآور ميشود كه : ” پيغمبر از گفتار « ورقه » ’ثباتش بيفزود و غمش برفت ” تاريخ طبري - ج 3 ص 848 و 850 و 849 +
+ زندگاني محمد - حسنين هيكل - ص 197 + تاريخ تمدن اسلام - جرجي زيدان - ج 1 - ص 21 + حبيب السير ج 1 - ص 307 .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همچنين بايد دانست كه « محمد » قبل از بعثت و ادعاي پيغمبري ؛ با پسر خاله اش ( ’اميٌه بن ابوصلت ) كه از بزرگان و متفكران ” ’حنفا ” بود
رفت و آمد ميكرد و بطوريكه گفتيم ” ابوصلت ” براي پيغمبري ؛ خود را لايق تر از محمد مي دانست.
همچنين حضرت محمد با « عايش علامٌ حويطب » كه فردي با فرهنگ و داراي كتاب بود - رابطهْ نزديك داشت.
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد

ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Monday, November 11, 2002

اسلامشناسي - ظهور ( حضرت محمد )



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»


تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

1 - ظهور « حضرت محمد » و پيدايش اسلام
زمينه هاي اقتصادي
جامعهْ عربستان ؛ بهنگام ظهور اسلام ؛ داراي اوضاع اقتصادي - اجتماعي پيچيده اي بوده است :
از يكطرف ؛ وجود جماعت هاي طايفه اي و از طرف ديگر : وجود مناسبات برده داري و بازرگاني و روابط پولي و كالائي (1).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) - در اين باره كافي است بدانيم كه در قرآن حدود 70 آيه در مورد معاملات بيع ( خريد و فروش ) قرض و بخصوص « ربا » آمده است.
علاوه بر اين كارواني كه موجب جنگ « بدر » گرديد معادل 50 هزار دينار طلا ( حدود دو ميليون دلار ) كالا و اجناس تجارتي حمل ميكرده است.
حضرت محمد نيز تاكيد و توصيه ميكرد : ” هركس به بازار ما چيزي ( جنسي ) وارد گند ؛ مانند آنكس است كه در راه خدا جهاد ميكند.
و هركس كه در بازار ما احتكار كند ؛ مانند كسي است كه در كتاب خدا كافر بشمار رفته است...؛ تاجران پيامبران اين جهان و متوليان وفادار الهي در روي زمين مي باشند. ”
( نهج الفصاحه - حضرت محمد - ص 278 + اسلام و سرمايه داري - ماكسيم رودنسون - ص 40 - 51 و 58 )
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مطالعهْ تاريخ اقتصادي - اجتماعي جامعهْ عربستان نشان ميدهد كه بخاطر شرايط خاص جغرافيائي اين شبه جزيره و قرار داشتن آن
در مسير راههاي ترانزيتي و بازرگاني ايران و روم شرقي ( بيزانس ) روابط قبيله اي و مناسبات طبقاتي در هم متداخل شده بودند.
از قرن دوم تا هفتم ميلادي ؛ در شمال شبه جزيرهْ عربستان ( لخم و غسٌان ) دولت هائي فئودالي پديد آمدند كه در رآس آن ها ؛
سلاطيني از قبايل ” لحم ” و ” غسٌان ” قرار داشتند (2).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(2) - براي آگاهي از دولت هاي پادشاهي و فئودالي شبه جزيرهْ عربستان - قبل از ظهور اسلام - نگاه كنيد به :
تاريخ عرب - فيليپ حتي’ - ج 1 - ص 108 - 86 + از پرويز تا چنگيز - تقي زاده - ص 142 - 96 .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با اينكه دولت هاي برده دار در بسياري از نواحي شبه جزيرهْ عربستان از ميان رفته بودند ؛ با اينحال در قرن ششم و اوايل قرن هفتم ميلادي
برده داري در چند شهر ( مانند مكه و مدينه ) وجود داشت. بردگان به ثمرات كار خود علاقه اي نداشتند ؛بازدهي كار آنها
و سطح توليد بطور كلي بسيار پائين بود ؛ سطح تكامل نيروهاي مولد در اين زمان ؛ روابط توليدي تازه اي را طلب ميكرد.
در آغاز قرن هفتم ميلادي ؛ تحول و تكامل مالكيت خصوصي و اشرافيت بزرگ ؛ گسترش بازرگاني و تجارت ؛ توسعهْ زمينداري
و پيدايش « اجاره » و « مزارعه » (3) زمينهْ تحولات سياسي - اجتماعي مهمي را در جامعهْ عربستان فراهم ساخت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(3) - نگاه كنيد به : قرآن - سورهْ قصص - آيهْ 25 و 26 - و سورهْ رعد - آيهْ 4 + نهج الفصاحه - ص 33 - 67 - 68 - 212 - 226 - 265 - 424 .
” ابويوسف ” و ” يحيي’ بن آدم ” و ” طبري ” يادآور ميشوند كه : پيغمبر اسلام 18 قسمت از اراضي ” خيبر ” را بين عده اي از مسلمانان -
و از جمله بين زنان خويش - تقسيم كرد ؛ آنگاه اين اراضي را به يهوديان ” اجاره ” داد. ” ’عمر ”‌و ” ابوبكر ” نيز اراضي و املاك خود را به ” اجاره ” ميدادند.
” يحيي بن آدم ” تاكيد ميكند : ” ’عمر ” زمين هاي ديواني ( صافيه ) را به ” مزارعه ” مي داده است و رعيت :
نصف يا ثلث و گاهي ’عشر محصول را به ديوان مي پرداخت.
( نگاه كنيد به كتاب ” الخراج ” - ابويوسف - ص 98 + كتاب الخراج - يحيي بن آدم - ص 33 و 35 و 99 و 101 + تاريخ طبري - ج 3 - ص 1149 -1155 )
مؤلف ” بحرالفوايد ” نيز تاكيد ميكند كه پيغمبر اسلام چند قطعه زمين را به چند نفر واگذار كرد كه دو مورد آن از اراضي اي بودند
كه هنوز در قلمرو حكومت اسلامي قرار نداشتند ( بحرالفوايد - مؤلف ناشناس - ص 160 - 161 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مضافا“ اينكه : حملات و جنگهاي رقابت آميز دولت هاي ايران و روم شرقي ( كه از شيوه توليد فئودالي و اقتصاد شكوفان برخوردار بودند )
براي تصرف راه هاي بازرگاني و تصاحب كانون هاي اقتصادي ” حجاز ” به تحولات اقبصادي - اجتماعي در اين نواحي كمك بسيار كرد.
آئين هاي كهن و مذهبي ( مانند مسيحيت ) كه اطاعت و فرمانبرداري از ” ارباب ” را صريحا“ به بردگان و زحمتكشان توصيه ميكردند(4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(4) - ... و اما آن غلام كه ارادهْ مولاي خويش را دانست و خود را مهيا نساخت تا به ارادهْ او عمل كند ؛ تازيانه بسيار خواهد خورد ( انجيل لوقا - باب 12 - آيهْ47 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ديگر نمي توانست خلق هاي ستمكش عربستان را در انقياد نگهدارند ؛ لذا همزبان با اين تحولات اقتصادي - اجتماعي ؛ نظام فكري و عقيدتي پيشرفته تري لازم و ضروري بود.
پس از تصرف ” يمن ” در زمان پادشاهان ساساني ( اواخر قرن ششم ميلادي ) از اهميت و اعتبار راههاي كاروان رو ” يمن - حجاز ”
كه تا ايالات بيزانس ( روم شرقي ) ؛ ” سوريه ؛ فلسطين ؛ مصر ؛ حبشه و هندوستان ” امتداد مي يافت - كاسته شد و اين امر جامعهْ عربستان را
دچار بحران اقتصادي - اجتماعي شديدي ساخت ؛ همچنين حملهْ حبشي ها براي تصرف مكه و خانهْ كعبه در بيداري و همبستگي مردم حجاز مؤثر بود؛
تآثير اين حمله آنچنان بود كه اعراب ؛ آن سال را مبداء تاريخ خود قرار داده و آ“را ” سال فيل ” ( عام الفيل ) ناميدند.

رقابت شديد دولت هاي روم شرقي و ايران براي تصرف جاده هاي تجارتي شبه جزيرهْ عربستان ؛ لزوم پايان دادن به برخوردهاي قبايل و طوايف -
- مختلف كه امنيت داخلي عربستان را آشفته ميكردند ؛ رشد مناسبات اقتصادي همراه با توسعهْ روزافزون روابط تجاري
و علاقمندي پيشه وران و بازرگانان عرب به امنيت راه ها و ثبات بازارهاي داخلي و نيز وحدت منافع اقتصادي اشراف ؛
زمينداران و بازرگانان عرب و در نتيجه : نزديكي بيش از پيش قبايل پراكنده ؛ موجب گرديد تا فكر تمركز و وحدت سياسي - ديني
اعراب مورد توجهْ مغزهاي متفكر جامعهْ عربستان قرار بگيرد. براي تحقق اين هدف ؛ بي شك تلاشي شيوه هاي بت پرستي و خدايان قبيله اي
و اعتقاد به ” توحيد ” و وجود خداي يگانه ؛ امري لازم و ضروري بود.
ظهور اسلام در جامعهْ عربستان با اين تحولات اقتصادي و آغاز يك نهضت سياسي - اجتماعي رابطهْ اساسي داشت.
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد

« ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.»

((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Sunday, November 10, 2002

اسلام شناسي « مقدمه »



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»



تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس
« ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.»

مقدمه
كتاب حاضر ؛ نتيجهْ سال ها تحقيق و تفكر من ( علي ميرفطروس ) در زمينهْ شناخت اسلام است.
از آن هنگام كه اسلام را ( بعنوان يك نظام عقيدتي و اقتصادي - اجتماعي ) براي توضيح بسياري از پديده هاي تاريخي و اجتماعي ؛ نارسا و ناتوان يافتم ؛
كوشيدم تا با برخورداري از يك بينش علمي و درك « فلسفهْ ناريخ » ؛ با اسلام ( كه قسمتي از دوران زندگي مرا نيز در اختيار گرفته بود )
برخوردي واقع گرايانه و در عين حال انتقادي داشته باشم و بر اين اساس ؛ زمينه اي براي مطالعات و تحقيقات اسلامشناسي خود ؛ فراهم ساختم .

’رشد روز افزون مبارزات طبقاتي در جامعهْ ما ؛ تلاش و نبرد بي امان زحمتكشان و بخصوص كارگران - براي دستيابي به آگاهي تاريخي - طبقاتي
و بلوغ سياسي ؛ بهره برداري و سوء استفادهْ طبقات حاكمهْ وابسته به سرمايه داري از اعتقادات و باورهاي مذهبي زحمتكشان در جهت تحكيم
و ” مشروعيت ” قدرت سياسي و عملكردهاي اجتماعي خود و بخصوص : كوشش هاي جناحي از روشنفكران مسلمان - كه با ارائهْ تئوري هاي التقاطي
و خرده بورژوائي براي « سوسياليزه كردن اسلام » و با تغبيرهاي ” ذلخواه ” و تفسيرهاي فريبنده از احكام اسلامي ( از جمله مالكيت )؛
« جامعهْ بي طبقهْ توحيدي » و « برابري اسلامي » را شعار خود قرار داده اند ؛همه و همه ؛ وظايف دشواري را جهت روشنگري ؛
تحليل و شناساندن بنيادهاي عقيدتي و نهادهاي اقتصادي - اجتماعي اسلام ؛ بر عهدهْ تيروهاي مترقي و انقلابي ميگذارد.
براين اساس ؛ مؤلف معتقد است كه : ” بررسي علمي و اقتصادي - اجتماعي ضهور اسلام و مطالعهْ تاريخ سياسي آن ؛ امروزه ؛
وسيلهْ مناسبي در مبارزهْ توده ها - براي دور ماندن از اشتباه - و سلاح قدرتمندي براي آنان
به آگاهي بيشتر و آينده اي روشن تر ميباشد.


مؤلف كوشيده است كه در طول تحقيقاتش ؛ بجاي تكيه بر ذهنيات خود ؛ بر انبوهي از اسناد اسلامي و مدارك تاريخي متكي باشد ؛
از اين نظر ؛ شايد كتاب حاضر يكي از مستندترين و علمي ترين تحقيقات موجود در زمينهْ اسلامشناسي باشد.

لازم بيادآوري است : مؤلف نخواسته كه بشيوهْ مرسوم تاريخ نويسان و محققان ايراني ؛ با بهم بافتن مطالب تكراري و زايد ؛
بر ” ’قطر ” و ” وزن ” كتاب خود بيفزايد ؛ بلكه كوشيده است كه بيشتر به جنبه هائي از تاريخ اسلام توجه و تآكيد نمايد كه از طرف اكثر مورخين
و محققين اشارهْ لازم به آن ها نگرديده است ؛ از اينرو: در اين كتاب ؛ خوانندهْ ايراني به مسائل و وقايعي از تاريخ سياسي و اقتصادي اسلام
آشنا ميشود كه شايد كاملا“ تازه و براي اوٌلين بار باشد.

اين كتاب ( اسلامشناسي ) ؛ جريانات اقتصادي - سياسي و اجتماعي اسلام ؛ از آغاز ظهور ” حضرت محمد ” تا قتل ” حضرت علي ” - را به بررسي ميگيرد.
محدود كردن تحقيق در اين مقطع زماني براي آنست كه خواننده ؛ خصوصا” با « اسلام راستين و اصيل »
( كه امروز با نام « نبوي » و « علوي » از « اسلام ا’موي » و « صفوي » متمايز ميگردد ) آشنا شود ؛ بديهي است كه
پرداختن به تحولات اقتصادي - اجتماعي و سياسي اسلام در دوره هاي بعد ؛ بر عهدهْ كتاب ها و تحقيقات ديگر ميباشد.

مؤلف بخوبي ميداند كه بسياري از مطالب و مستندات اين كتاب ” خوش آيند ” دشمنان « آگاهي » و ” مورد پسند ”
« تاريك انديشان متعصب و قشري » نيست ؛ با اينحال ؛ معتقد است كه نيروهاي آزادي خواه و انقلابي وظيفه دارند كه تحت سخت ترين شرايط ؛
ضمن تحليل واقع گرايانه و علمي از عقايد ديني ( كه امروزه بصورت يك ” ايدئولوژي مسلط ” باعث ركود و انحراف جنبش انقلابي ميگردد )
با تمام پندارها و توٌهمات ’خرده بورژوائي مبارزه كنند و در پرتو تحليل و تفكر علمي ؛ كارگران را در راه رسيدن به آگاهي هاي تاريخي خود
و دستيابي به آينده اي روشن تر ؛ كمك و ياري نمايند. --- ««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد
((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Saturday, November 09, 2002

اسلام شناسي



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»


تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

««« آنچنان به ” ايران ” علاقمندم كه حتا تمامت ” بهشت ” را به يك وجب ” خاك ايران ” ؛ معاوضه نميكنم..... »»» ” عارف قزويني ”

««« ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم
و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.»»»


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

پيشگفتار بر چاپ نهم كتاب
چاپ جديد ان كتاب زماني انتشار مي يابد كه ” رژيم اسلامي ” حاكم بر ايران مدت چهار سال است كه نمودار برجسته اي از يك حاكميت مذهبي را
در برابر همهْ آزاديخواهان به قضاوت گذاشته است.
حاكميت سياهي كه - بدرستي - تنها با جهل و جنايت ؛ تعصب و كتابسوزان ؛ خون و جنون ؛ شكنجه و زندان ... و تيرباران تعريف ميشود.

در فروردين ماه 1357 - وقتي كه نخستين حركت هاي مردمي ؛ ميرفت تا قيام خونين خلق را تحقق بخشد - بودند روشنفكراني كه
چاپ و انتشار اين كتاب را نوعي « چپ روي » ؛ « مغرضانه » و « بي اطلاعي از مباني اسلام راستين » قلمداد ميكردند.
در واقع : پنجاه سال حكومت ” ستمشاهي ” خاندان پهلوي و در نتيجهْ : سركوب همهْ سازمانهاي انقلابي ؛ امحاء همهْ كانونهاي مترقي ؛
سانسور شديد تمام ارگانهاي فكري و فرهنگي و توقيف هرگونه اثر تحقيقي « بر خلاف شرع انور اسلام » باعث شد تا بسياري از نويسندگان مترقي
و نيروهاي انقلابي با كم بهاء دادن به مطالعات تحقيقي - تاريخي و عدم شناخت مباني عقيدتي اسلام و نقش ” روحانيت ” در تاريخ مبارزات طبقاتي توده ها
و خصوصا“ با نا آگاهي از عقايد سياسي - اجتماعي « خميني » - بويژه در ” تحريرالوسيله ” و ” ولايت فقيه ” - از ايفاي نقش تاريخي خويش در آگاهي ؛
سازماندهي و هدايت توده ها باز بمانند.

پس از گذشت چهار سال كه حاكميت اسلامي يكي از سياه ترين و خونبارترين حكومت هاي تاريخ را بر جامعهْ ما مسلط كرده است
اينك آناني كه « خميني » را ” پدر بزرگوار ” ؛ ” سمبل شرف ملي و اسلامي ” و ” ضد امپرياليست ” مي ناميدند
و اسلام او را ” چهرهْ راستين ايدئولوژي اسلام ” مي خواندند از استقرار « اسلام راستين » ديگري سخن ميگويند و در تحقق اين هدف -
ضمن ابراز انحصار طلبي هاي سياسي و نفي و انكار سازمان ها و ايدئولوژي هاي انقلابي - با كسي كه ديروز در پيشاپيش عقب مانده ترين
و نا آگاه ترين قشرهاي جامعه ( با فريادهاي « شورا بي شورا » ... « ما كردستان را خانه به خانه مي كوبيم » ... )
كوشيد تا در كارخانه ها و در دانشگاه نهران ؛ كردستان ؛ تركمن صحرا ؛ خوزستان و ... در ميان خون گرم آگاه ترين
و انقلابي ترين فرزندان خلق ؛ « تولد جمهوري اسلامي » را جشن بگيرد - « ميثاق وحدت » بسته اند.

توده هاي محروم ميهن ما پس از چهار سال تحمل و تجربهْ خونين حاكميت اسلامي ؛ بتدريج به آگاهي هاي تاريخي - طبقاتي خويش دست مي يابند
اينك وظيفهْ همهْ نيروهاي آزاديخواه و انقلابي است كه - با حفظ همبستگي هاي درون خلقي - ضمن مرزبندي دقيق و روشن با نيروهاي مبارزي
كه براي استقرار « جمهوري دموكراتيك اسلامي » ميكوشند - در تحقق يكي از مضمون هاي اساسي انقلاب دموكراتيك ايران -
-- يعني : ( اصل جدائي كامل دين از دولت ) مبارزه نمايند.

در پايان يادآور ميشود : كتاب حاضر - اساسا“ - براي كارگران و زحمتكشان پيشرو ايران تاليف شده است از اين رو :
ضمن رعايت ايجاز و اختصار فراوان ؛ شيوهْ نگارش آن « فاضلانه » نيست( و نبايد هم باشد ) زيرا با ضرورتي كه احساس ميشود
مؤلف عميقا“ معتقد است كه تحقيقاتي از اينگونه - با حفظ شيوهْ علمي - بايد از حوزه هاي « آكادميك » به حوزه هاي « اجتماعي » كشانده شوند.
««« علي ميرفطروس »»» برلن - مارس 1983
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد

هميشك و خبرچين يادتان نرود.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Friday, November 08, 2002

حلاج ديگري را بر « دار » مي برند...



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»


تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

««« آنچنان به ” ايران ” علاقمندم كه حتا تمامت ” بهشت ” را به يك وجب ” خاك ايران ” ؛ معاوضه نميكنم..... »»» ” عارف قزويني ”

««««« ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم
و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.»»»»


گفتگو با « علي ميرقطروس » و « ديدگاه ها »ي او را دنبال ميكنيم :
بخش هاي قبلي اين گفتگو را حتمآ مطالعه بفرمائيد

بابك دوستدار ميگويد : تحقيق ’پر ارج و بي نظير استاد ” لوئي ماسينيون ” - بي ترديد - منبع بسيار ارزنده اي است كه الهامبخش همهْ محققان زندگي « حلاج ٌ »
بوده و خواهد بود. امٌا ” ماسينيون ” - بعنوان يك متفكر و عارف مسيحي - در توضيح عقايد فلسفي « حلاجٌ » ؛ تحت تآثير جذبهْ هاي عرفاني قرار گرفته
و با اينكه خود تآكيد ميكند : « حلاجٌ » - كم و بيش - از تصٌوف ؛ دل بريده ؛ او از جريان هاي فكري و فرهنگي عصرش آگاه بود
و ترجمهْ آثار حكماي يوناني را مطالعه ميكرد.....- » اما به اين جنبه از تفكر فلسفي « حلاجٌ » ؛ توجه شايسته اي نكرده و در نهايت او را يك
« ” مسلمان صديق ’امت اسلامي كه نه تنها در برابر اصول ديني - بلكه - حتا در برابر قوانين دولتي هم سر تسليم فرود مياورد ”..» معرفي كرده است ؛
در حاليكه مؤلفاني ( مانند ” ابن نديم ” ) كه به عصر « حلاجٌ » نزديك اند ؛ تآكيد ميكنند كه : « ” حلاجٌ ” نسبت به پادشاهان ؛ جسور
و در واژگون كردن حكومت ها ؛ از ارتكاب هيچ گناه يزرگي ؛ روي گردان نبود » ...
همهْ محققان - از جمله ( استاد ” ماسينيون ” و ” آنه ماري شميل ” ) - ( اسلامشناس و عرفان شناس برجستهْ آلماني ) تآكيد ميكنند كه :
« اشعار و افكار موجود ” حلاجٌ ” - واقعا“ - پيچيده و درك آنها - واقعا“ - دشوارند ... » بنابراين :
بنطر من « حلاجٌ » را در متن شرايط فرهنگي و اجتماعي - سياسي زمانش بايد مورد توجه و يررسي قرار داد ...
در حقيقت ؛ « حلاجٌ » شخصيتي است كه نشان دهنده يا ” نماينده ”ي دورانش است :
دوراني كه طبع ’پر شور و سرشت نوجوي بسياري از متفكران و فلاسفهْ ايراني مانند ( ” ابن راوندي ” ؛ ” زكرياي رازي ” و ديگران )
در جستجوي راهي براي خروج از ” مدار بسته ” فكر و فلسفهْ اسلامي بود.
« حلاجٌ » با نداي ” اناالحق ” خود ؛ تآثيرات شگفتي بر تاريخ و ادبيات و فلسفهْ ايران بعداز اسلام باقي گذاشت ؛ تآثيرات شگفتي كه نمونهْ عالي آن ؛
در آثار ؛ اشعار و شهادت « عين القضات همداني » ؛ « شهاب الدين ’سهروردي » ؛ « محمود پسيخاني » و ديگران ؛ تجسمٌ يافته است ؛
اميدوارم شرايط آينده چنان باشد تا من بتوانم يادداشت هاي جديدم را دربارهْ اين فرزانهْ برجستهْ تاريخ و فرهنگ ايران ؛ تنظيم و منتشر كنم.

دربارهْ كارهاي ديگرم بايد بگويم : علاوه بر آنچه كه تا حال چاپ و منتشر شده اند ؛ تحقيق مفصل « جنبش حروفيٌه » را تمام كرده ام
كه بخشي از آن بصورت كتاب مستقلي چاپ و منتشر خواهد شد ( اين كتاب ؛ اخيرا“ با نام « عمادالدين نسيمي » ” شاعر و متفكر حروفي ”
در 237 صفحه ؛ بوسيلهْ ” انتشارات عصر جديد ” « سوئد » منتشر شده است. )
از اين گذشته : رسالهْ « نهضت سرخ جامگان » ( بابك خرمدين ) را در دست پايان دارم كه در آن ؛ تآثير باورهاي « ميترائي » و « مزدكي »
را بر روي اين جنبش عظيم اجتماعي نشان داده ام ( بخش هائي از اين رساله در نشريات ” ايرانامه ” و غيره چاپ شده است ).

رسالهْ « نهضت پسيخانيان » ( نقطويان ) را هم ( با اصلاحات و اضافات بسيار و تجديد نظر اساسي ) بصورت كتابي مستقل ؛ تدوين كرده ام.
يادداشت هاي بسياري هم دربارهْ « جنبش قرمطيان » و « قيام زنج » ( زنگيان ) تهيه كرده ام كه اميدوارم روزي بصورت كتابهاي مستقلي ؛
تدوين و منتشر شوند. بهر حال : اين ها ««« آنچه مي بايد نيست »»» و بقول شاعر :
««« بستردني است : آنچه بنگاشته ايم ××××× افكندني است : آنچه افراشته ايم »»».
برگرفته از كتاب «« ديدگاه ها »» گفتگو با : ” علي ميرفطروس ” به همتٌ : بهروز رفيعي

هميشك و خبرچين يادتان نرود.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))